پنجشنبه می آید که یادمان بیاورد کسی بود که فکرش را نمی کردیم یک روز نباشد... تسلیت به جامعه ورزشی کشور وخانواده گرامی مهرداد میناوند خ روحت شاد
بازگشت | حسین عامری | 1395 |
مسابقه ستاره بیست | ||
فوق سری | مهدی فخیم زاده | 1393 |
بوی باران | حسین تبریزی | 1392 |
یاور | علی شاه حاتمی | 1391 |
یلدا (مجموعه تلویزیونی) | حسن میرباقری | 1391 |
پنجره | قدرت الله صلح میرزایی | 1390 |
| ||
سقوط یک فرشته | بهرام بهرامیان و حمید بهرامیان | 1390 |
دیوار | سیروس مقدم | 1390 |
مختارنامه | داوود میرباقری | 1389 |
بانو | فرید سجادی حسینی | 1389 |
دلنوازان | حسین سهیلی زاده | 1388 |
بی صدا فریاد کن | مهدی فخیم زاده | 1387 |
بی گناهان | احمد امینی | 1386 |
| ||
معصومیت از دست رفته | داوود میرباقری | 1380 |
جوانی | سعید سلطانی | 1380 |
شمارش معکوس | محرم زینال زاده | |
هدف گم شده | یوسف سیدمهدوی | |
عقیق | حمید تمجیدی | |
بخش چهار جراحی | مسعود فروتن |
بیوگرافی کامل فریبا کوثری
- نام :فریبا
- نام خانوادگی :کوثری
- تولد :1 آذر 1345
- محل تولد :زاهدان
- فعالیت :بازیگر
- شروع فعالیت :1376
فریبا کوثری (متولد 1 آذر 1345 در زاهدان ) بازیگر سینما ، تلویزیون و تئاتر ایران است. وی دارای مدرک تحصیلی دیپلم اقتصاد می باشد.
فریبا کوثری و نعمیه نظام دوست
مصاحبه با فریبا کوثری
سرعت تغییرات زیاد شده است
فریبا کوثری:
اینکه می گویید نسل ما به نوعی سنبل عصر طلایی زنان در ایران هست و هنوز هم بسیاری پز خصوصیات اخلاقی ما را می دهند و یاغی گری کمتری در میان آنها وجود داشته، شاید از جهتی درست باشد اما به نظرم این خصوصیات در مورد نسل قبل ما هم صدق می کرد، با این تفاوت که زنان هم نسل من آزادی های بیشتری برای حضور در جامعه و تصمیم گیری های فردی برای خودشان داشتند
چرا که بسیاری از زنانی که در دوره قبل از ما به سر می بردند و به نوعی هم نسل مادران ما هستند از حقوق های ساده ای نظیر ادامه تحصیل، انتخاب همسر، اظهار نظر و حضور در جامعه محروم بودند اما زنان هم نسل من حضور پررنگی را در جامعه داشتند و می توانستند در کنار رسیدگی به خانواده در محیط کار هم حضور داشته باشند.
این نشان می دهد که نسل به نسل، افراد برای به دست آوردن جایگاه شان در جامعه تلاش بیشتری کردند و برای دستیابی به این جایگاه دست به یاغی گری هم زده اند.
این موضوع حکایت از تفاوت نسل ها را با هم دارد، منتهی، آن چیزی که در این میان وجود دارد این است که در گذشته تغییرات و به دنبال آن شکاف میان نسل ها با کندی رخ می داد و شاید هر ده سال یک بار ما شاهد تغییرات بودیم اما الان این تغییرات روزانه شده است و ما هر لحظه شاهد تغییر در دنیای پیرامون مان هستیم.
زندگینامه و عکس های فریبا کوثری
در میهمانی ها، همه سراغ پسورد وای فای را می گیرند
فریبا کوثری:دنیا این روزها با شتاب به سمت تکنولوژی رفته و مسائل مختلف را تحت تاثیر خودش قرار داده است، همین موضوع باعث شده که اینترنت، کامپیوتر، گوشی های هوشمند و … در زندگی ما نقش پررنگی را بازی کنند و به نوعی تکنولوژی جای روابط انسانی و خانوادگی را در زندگی ما گرفته است. در گذشته، خبر، تنها از طریق چند روزنامه محدود و دو شبکه تلویزیونی به ما منتقل می شد اما این روزها ما در هجوم اطلاعات بسیاری قرار داریم.
این موضوع از جهتی خوب است اما از جهتی دیگر باعث تنهاش دن ما شده است. در گذشته اگر میهمانی برگزار می شد، افراد سعی در معاشرت با یکدیگر داشتند اما این روزها وقتی به خانه هم می آیند، اولین چیزی که سراغش را می گیرند، پسورد «وای فای» است.
این موضوع باعث می شود که میهمان ها، بیشتر از معاشرت با یکدیگر، تمایل داشته باشند که خودشان را با تلفن های همراه شان سرگرم کنند و این بی شک باعث فاصله افتادن میان آدم ها می شود.
زندگی نامه فریبا کوثری
مجبورم خودم را به نسل سوم برسانم
فریبا کوثری:سرعتی که در پیشرفت جامعه به جهت ورود تکنولوژی وجود داشته، باعث شده که نسل ما هم سعی کنند خودشان را به نسل جوان برسانند. هر چند که ممکن است این حرکت در قیاس با نسل جوان کمی کندتر انجام شود ولی خب اگر من نخواهم خودم را به نسل سوم برسانم، بی تردید تعامل در این جامعه برایم سخت می شود.
هیچ وقت یادم نمی رود سال ها قبل که می خواستم کار با کامپیوتر را یاد بگیرم، تمام نکات مربوط به آن را یادداشت می کردم در حالی که جوان ترها نیازی به این کار ندارند اما با هر ترفندی که بود سعی کردم استفاده از تکنولوژی را یاد بگیرم تا از جامعه عقب نمانم.
این روزها هم به لطف اینستاگرام و فیس بوک ارتباطم را با مخاطبان حفظ کردم و به نوعی به آنها نزدیکتر شدم. این واقعیت این روزهاست، نمی توانی به آنها پشت کنی…
یک دفاع تمام عیار از نسل خودم
فریبا کوثری:با حرف های مژده کاملا موافقم. بعضی از خانواده ها به دلیل تجربه هایی که طی سال ها کسب کرده اند، موافق برخی معاشرت ها و تصمیم گیری های بچه هایشان نیستند اما چون این موضوع را با لحن خوبی مطرح نمی کنند، بیشتر در بچه ها گارد ایجاد می کنند. به نظرم اگر ما یاد بگیریم در مورد مسائل مختلف با یکدیگر صحبت کنیم، میزان چالش را در خانواده ها به حداقل می رسانیم.
فریبا کوثری و هستی مهدوی فر
وابستگی به خانواده
فریبا کوثری:من به شدت به خانواده ام وابسته هستم. این وابستگی توأم با احترام باعث شده بود که در طول سال ها دلم بخواهد همواره به مادر و برادرم نزدیک باشم، به همین خاطر در مقطعی فکر می کردم ممکن است ازدواج بین من و آنها جدایی بیندازد یا باعث شود در زندگی مشترک من خللی ایجاد شود.
از طرفی من همیشه برای زندگی مشترک احترام قائل بودم و اعتقادم بر این بود فردی که زندگی جدیدی را شروع می کند باید با تمام وجود در خدمت زندگی اش باشد و به نوعی هرگز به جدایی و مسائلی از این دست فکر نمی کردم. این تصورات به نوعی من را از ازدواج دور کرد هر چند که من ازدواج کردن را به پای قسمت هم می گذارم.
فریبا کوثری و نسرین مقانلو
البته من ارتباط بسیار نزدیکی با برادرزاده هایم دارم و کنار آنها بودن مرا آرام می کند، آنان را به مانند بچه های خودم دوستدارم و حضورشان باعث می شود که من خلأ مادر نشدن را کمتر حس کنم. خوشبختانه آنها بسیار خوب تربیت شده اند و یاد گرفته اند در جامعه و خانواده چطور حضور داشته باشند.
هنوز هم با مادرم رودربایستی دارم
فریبا کوثری:
من وابستگی بسیار زیادی به اعضای خانواده دارم و دوری از آنها برایم غیرممکن است. من و مادرم تنها با هم پانزده سال اختلاف سنی داریم و همین موضوع باعث شده که نسبت به هم احساس نزدیکی بیشتری داشته باشیم. وقتی که کم سن و سال بودم، پدرم فوت کرد و مادرم به نوعی ما را به دندان گرفت.
او در تربیت ما زنی سختگیر بود و تمام حواسش را معطوف به این می کرد که ما خوب تربیت شویم و حد و حدود را زیر پا نگذاریم. یادم است سال ها قبل وقتی که هجده سالم بود به تولد دوستی دعوت شده بودم. این اولین باری بود که مادرم اجازه می داد من به تنهایی تولد بروم، هر چند که تا خانه دوستم من را همراهی کرد.
یادم است آن روز مادرم از من خواست ساعت 9 به خانه بازگردم اما من نیم ساعت دیرتر برگشت و او به قدری با من برخورد تندی داشت که هرگز جرأت نکردم بعد از آن ثانیه ای دیرتر از آن چیزی که مادرم برایم تعیین کرده بود به خانه برسم.
حساسیت های او در این مقطع به خاطر این بود که ما به قوانین خانواده احترام بگذاریم، شاید باورتان نشود، با گذشت سال ها هنوز من با مادرم رودربایستی دارم و محال است برخوردی دور از احترام با او داشته باشم.
فریبا کوثری و مادرش
فیلم شناسی فریبا کوثری
سینما
بی تابی بیتا | مهرداد فرید | 1390 |
فرزندخوانده | وحید نیکخواه آزاد | 1390 |
دل شکسته | علی رویین تن | 1387 |
سوپر استار | تهمینه میلانی | 1387 |
شرقی | عبدالرضا منجزی | 1386 |
نگاه | سپیده فارسی | 1383 |
یک داستان واقعی | ابوالفضل جلیلی | 1374 |
| ||
پایان کودکی | کمال تبریزی | 1372 |
نصف جهان | مرتضی شاملی | 1371 |
خسوف | رسول ملاقلی پور | 1371 |
آقای بخشدار | خسرو معصومی | 1370 |
آواز تهران | کامران قدکچیان | 1370 |
نقش عشق | شهریارپارسی پور | 1369 |
جستجو در جزیره | مهدی صباغزاده | 1369 |
| ||
ابلیس | احمدرضا درویش | 1369 |
مرگ پلنگ | فریبرز صالح | 1368 |
دندان مار | مسعود کیمیایی | 1368 |
صنوبرهای سوزان | عباس شیخ بابایی | 1368 |
در مسیر تندباد | مسعود جعفری جوزانی | 1367 |
تلویزیون
بازگشت | حسین عامری | 1395 |
مسابقه ستاره بیست | ||
فوق سری | مهدی فخیم زاده | 1393 |
بوی باران | حسین تبریزی | 1392 |
یاور | علی شاه حاتمی | 1391 |
یلدا (مجموعه تلویزیونی) | حسن میرباقری | 1391 |
پنجره | قدرت الله صلح میرزایی | 1390 |
| ||
سقوط یک فرشته | بهرام بهرامیان و حمید بهرامیان | 1390 |
دیوار | سیروس مقدم | 1390 |
مختارنامه | داوود میرباقری | 1389 |
بانو | فرید سجادی حسینی | 1389 |
دلنوازان | حسین سهیلی زاده | 1388 |
بی صدا فریاد کن | مهدی فخیم زاده | 1387 |
بی گناهان | احمد امینی | 1386 |
| ||
معصومیت از دست رفته | داوود میرباقری | 1380 |
جوانی | سعید سلطانی | 1380 |
شمارش معکوس | محرم زینال زاده | |
هدف گم شده | یوسف سیدمهدوی | |
عقیق | حمید تمجیدی | |
بخش چهار جراحی | مسعود فروتن |
فریبا کوثری در بازار فرش
گفتگو با فریبا کوثریجشن تولد دوران کودکیتان را چطور تجربه کردید؟
آن زمان ها این جور مراسم ها به شکل امروزی خیلی مرسوم نبود. متاسفانه نسل ما نسلی است که خیلی کودکی نکرده و از این بابت حسرت خیلی چیزها به دلش مانده است.
دوست دارید دوباره به کودکی تان برگردید و خواسته های ناتمامتان را تمام کنید؟
نه، اما اگر مثلا به 15 سال پیش بر می گشتم حتما جور دیگری زندگی می کردم.
یعنی می خواهید بگویید از مسیری که تا امروز طی کرده اید، راضی نیستید؟
فریبا کوثری: نه به این معنا، اتفاقا از تجربه هایی که در زندگی ام به دست آوردم خیلی راضی هستم اما شاید نگاهم به زندگی طور دیگری بود و با امروزم متفاوت. من معتقدم اگر قرار بود همه آدم ها از تجربه های هم استفاده کنند در دنیا تنها یک نفر اشتباه می کرد ولی سعی می کنم بیشتر از گذشته از تجربه هایم پند بگیرم و از آنها استفاده کنم و افسوس هایم را در زندگی به حداقل برسانم. هر چند هر اتفاقی که در زندگی افراد می افتد براساس حکمتی بوده و باید آن اتفاق ها می افتاده است.
چه چیزی را در گذشته به جای گذاشتید که امروز دلتنگش هستید؟
کودکی و نوجوانی ام را. من 11 ساله بودم که انقلاب و پس از آن جنگ آغاز شد. به همین دلیل هیجانی را تجربه نکردم و می توانم بگویم جوانی و انرژی ام را در گذشته به جای گذاشتم و آن هیاهوی جوانی را که باید می داشتم، از دست دادم.
خانه پدری برایتان چه حسی دارد؟
فریبا کوثری: متاسفانه من خیلی زود پدرم را از دست دادم و پدر خانواده شدم. با این حال خانه پدری برایم امنیت و آرامش داشت. باز هم متاسفانه آخرین خانه ای که در آن پدرم زندگی می کردیم، مثل خیلی از خانه های قدیمی خراب شده و به جایش آپارتمان ساخته شده است. چند وقت پیش به محله قدیمی مان رفتم و دیدم آخرین خانه پدری ام کاملا تخریب شده است. وقتی آن صحنه را دیدم انگار همه خاطرات کودکی ام خراب شد و دائم با خودم می گفتم ای کاش به آنجا نمی رفتم چون دلم می خواست آن خانه با همان شکل و شمایل در ذهنم باقی بماند. به هر حال پدر برای دختر یک تاج افتخار و پشتوانه است.
فریبا کوثری، دارای مدرک تحصیلی دیپلم اقتصاد میباشد
بعد از خدا به مادرم تکیه می کنم
فریبا کوثری: همان طور که اشاره کردید شما به دلیل فوت پدرتان به نوعی خیلی زود مسئولیت زندگی را بر عهده گرفتید اما متاسفانه این مسئولیت پذیری را کمتر در نسل امروز می بینیم. فکر می کنید این شکاف بزرگ بین نسل ها ایجاد شده و کمتر جوانی امروز حاضر به پذیرش مسئولیت است؟ به نظر من در گذشته تغییرات و شکاف میان نسل ها با کندی پیش می رفت و شاید هر 10 سال یک بار ما شاهد تغییرات مهمی بودیم اما در حال حاضر این تغییرات به روز شده و ما هر لحظه شاهد تغییر در دنیای پیرامونمان هستیم. از طرف دیگر، شلوغی و شتاب زندگی های امروز باعث این جریان شده است.
تکنولوژی در این هیاهوی ایجاد شده چقدر دخیل بوده است؟
فریبا کوثری: خیلی زیاد! اما جالب است در این دنیای پرهیاهو باز تنها هستیم. می خواهم بگویم تکنولوژی ما را از یکدیگر دور کرده است. مثلا به جای اینکه به خانه های هم برویم و با هم حرف بزنیم، پیامک می دهیم یا ایمیل می فرستیم یا اگر در یک جمع 10 نفره باشیم همه آن 10 نفر سرشان به تلفن های همراهشان گرم است و مکالمه ای به آن شکل بینشان وجود ندارد. این روزها دنیا با شتاب زیادی به سمت تکنولوژی رفته و این امر، مسائل مختلفی را تحت تاثیر قرار داده و باعث شده که اینترنت، رایانه، گوشی های هوشمند و... در زندگی ما نقش پررنگی را بازی کنند و به نوعی تکنولوژی جای روابط انسانی و خانوادگی را در زندگی ما بگیرد. در گذشته، خبر، تنها از طریق چند روزنامه محدود و 2 شبکه تلویزیونی به ما منتقل می شد اما در این سال ها ما در معرض هجوم اطلاعات مختلف قرار گرفته ایم.
خب این مساله خوب است یا بد؟
فریبا کوثری: از جهتی خوب است اما از جهتی دیگر باعث تنهایی مان شده. در گذشته اگر میهمانی ای برگزار می شد، افراد سعی در معاشرت با یکدیگر داشتند اما این روزها وقتی افراد به خانه هم می روند اولین موردی که سراغش را می گیرند، پسورد «وای فای» است. این مساله باعث می شود میهمان ها، بیشتر از معاشرت با یکدیگر، تمایل داشته باشند خودشان را با تلفن های همراهشان سرگرم کنند و این کار بی شک باعث فاصله افتادن میان افراد می شود.
شما چقدر در این هیاهو به خانواده تان دلبسته هستید؟
فریبا کوثری: خیلی زیاد! من به شدت به خانواده ام وابسته هستم. این وابستگی توام با احترام باعث شده بود در طول سال ها دلم بخواهد همواره به مادر و برادرم نزدیک باشم. به همین دلیل در مقطعی فکر می کردم ممکن است ازدواج بین من و آنها جدایی بیندازد یا باعث شود در زندگی مشترک من خللی ایجاد شود. از طرفی، من همیشه برای زندگی مشترک احترام قائل بودم و اعتقادم بر این بود فردی که زندگی جدید را شروع می کند باید با تمام وجود در خدمت زندگی اش باشد و به نوعی هرگز به جدایی و مسائلی از این قبیل فکر نمی کردم و همین تصورات به نوعی من را از ازدواج دور کرد.
می دانم که شما احساس نزدیکی زیادی به مادرتان دارید. این حس نزدیکی برای چیست؟
شاید چون من و مادرم تنها با هم 15 سال اختلاف سنی داریم و همین موضوع باعث شده نسبت به هم احساس نزدیکی بیشتری داشته باشیم. همان طور که گفتم، وقتی کم سن و سال بودم، پدرم فوت کرد و مادرم به نوعی ما را به دندان گرفت.
فکر می کنم در تربیت تان هم حساسیت زیادی داشتند. درست است؟
فریبا کوثری: بله، مادرم در تربیت ما سختگیر بود و تمام حواسش را معطوف به این می کرد که ما خوب تربیت شویم و ادب را زیر پا نگذاریم. یادم است سال ها قبل، وقتی که 18 ساله بودم، به جشن تولد دوستی دعوت شده بودم. آن زمان اولین باری بود که مادرم اجازه داد من تنهایی به آن جشن بروم، هر چند تا خانه دوستم هم من را همراهی کرد.
شروع فعالیت فریبا کوثری از سال ۱۳۶۷ با فیلم تلویزیونی «چهره یک صهیونیست» بود
از این موضوع دلگیر نشدید؟
فریبا کوثری: نه، چون حساسیت های ایشان در آن مقطع به این دلیل بود که ما به قوانین خانواده احترام بگذاریم. شاید باورتان نشود با گذشت سال ها هنوز من با مادرم رودربایستی دارم و محال است برخوردی دور از احترام با او داشته باشم. من فکر می کنم پدر و مادر به خاطر زحمتی که برای بچه هایشان می کشند تا این حد دلواپسشان هستند و نسبت به حضور آنها در جامعه نگرانند و روی روابط فرزندانشان با دیگران و رفت و آمدها و سفرهای درون شهری و برون شهری شان حساس هستند.شاید باور نکنید اما من هنوز وقتی از خانه مادرم به خانه ام بر می گردم، مادرم چند بار با من تماس می گیرد؛ مدام نگران است که مبادا برای من اتفاقی افتاده باشد. این دلشوره ها، چیزی به جز عشق یک مادر به فرزند نیست.
کمی هم در مورد حرفه تان حرف بزنیم. وقتی تصمیم گرفتید بازیگر شوید، برخورد مادرتان با شما چگونه بود؟
فریبا کوثری: هیچ وقت یادم نمی رود وقتی برای اوین بار بحث بازیگری را در خانه مطرح کردم، مادرم با وجود این که زن سختگیری بود، از این تصمیم من حمایت کرد او به من گفت: «طوری تو را تربیت کردم که شک ندارم در هیچ شرایطی دست از پا خطا نمی کنی.» به هر حال دلگرمی و حمایت های او باعث پیشرفتم در این حرفه شد.
شما از جمله بازیگرانی هستید که آرامش خاصی در چهره و صدایتان است. این آرامش نشات گرفته از چیست؟
جالب است بدانید برعکس چهره و صدای آرامی که دارم، درونم پر از تلاطم است.
چرا؟
شاید چون آدم بسیار حساس و زودرنجی هستم. به هر حال، هر آدمی از درون خودش بیشتر و بهتر خبر دارد.
این تلاطم را چگونه به سمت آرامش هدایت می کنید؟
سعی می کنم به خدا توکل کنم و هیچ وقت در لحظه تصمیم نمی گیرم و تلاش می کنم استرس هایم را مدیریت کنم چون معتقدم تنها مرگ است که چاره ندارد.
با این حال، چطور با دنیای شلوغ و پرهیاهوی سینما کنار آمده اید؟
من خودم را خیلی درگیر حاشیه های سینما نمی کنم. بعد از اینکه بازی ام در یک کار تمام می شود دوباره برمی گردم به زندگی شخصی خودم چون سینما دنیای بی رحمی است و خیلی زود آدم ها را فراموش می کند. به همین دلیل دوست ندارم خیلی غرق آن شوم.