شغل پدر این دختر كه خب بسیار شریفه و دخترشون هم قطعاً به پدرشون افتخار میكنند فقط من نگرانِ فرزند یا فرزندان شما هستم كه پیش دوستاشون احیاناً ناراحت نمیشن از این حجم بى پروایی و ...پدرشون در برخورد با آدمها؟ تكمله: مغزم داره سوت میكشه و باورم نمیشه چطور یك نفر در برنامه همچین سوال توهین آمیز و سخیفی رو میتونه مطرح كنه و فكر نكنه چه قشر محترمى رو زیر سئوال برده
فعالیت رسانه ای را در سه سالگی و با برنامهٔ «سلام کوچولو» آغاز نموده است. و بعد از آن با برنامه های «بچه های انقلاب» و «بوی گلِ آفتاب» همکاری اش را با رادیوسراسری ادامه داده است. او در سنین کودکی و نوجوانی تجربهٔ بازیگری در سریال های «پلاک 14» (به کارگردانی ) و «خبرنگار» (به کارگردانی محمدحسن زاده) را دارد.
او این روزها در تلویزیون خوش درخشیده است و پرچم دهه شصتی ها را بالا برده است. در ادامه صاحبه ای با این مجری جوان را میخوانید.
فکر می کنید چرا به سراغتان آمده ایم برای مصاحبه؟
- خب احتمال می دهم به خاطر برنامه ام در تلویزیون باشد یا اگر سراغ جوان ها بوده اید، خب من جزو مجری های خیلی جوان به حساب می آیم. هر چند الان حس می کنم جوانی ام هم رو به اتمام است. (خنده)
به عنوان یک جوان شصت و هشتی ام در زندگی ات به دنبال چه هستی؟ مثلا به دنبال پولی؟
- نه. دغدغه ام هیچگاه پول نبوده است، چون شکر خدا در رفاه زندگی کرده ام و هیچگاه دغدغه ای برای پول نداشته ام.
پدرتان پولدار است؟
- پولدار ... (مکث) من هم تک فرزند بوده ام و همیشه همه جوره به من رسیده اند.
برگردیم به قدیم تر. می شود به «مژده لواسانی» گفت بچه پولدار؟
- مکث... در شرایط حاضر...
در شرایط حاضر نه. مثلا سال 77، 78 که مدرسه می رفتید.
- دروغ نمی گویم. خوب بوده است همیشه.
خب پس می شود گفت بچه پولدار
- آخر اگر من بگویم می شود فخرفروشی. درست نیست.
مگر بچه پولداری بد است؟
- نه، بد نیست. خب بالاخره دیگر (خنده). بله شرایطم همیشه خوب بوده است.
چقدر این شرایط خوب به شما برای پیشرفت کمک کرده است؟
- شرایط خیر، اما پدر و مادرم به شدت کمکم کرده اند.
چرا مژده؟
- پدرم برای نام من حافظ باز کرده است. غزل «مژده ای دل که مسیحا نفسی...» می آید و ایشان نامم را مژده می گذارند.
فرق پلنگ با یوزپلنگ چیست؟
- (خنده) پلنگ خال خالی است و یوزپلنگ راه راه.
فرق پلنگ با خرگوش چیست؟
- وای! من بچه که بودم یک خرگوش را پشت پشتی له کرده ام!
انگار پشیمان هم نیستید؟
- چرا خیلی. راستش من یک کاری در زندگی ام انجام داده ام که فکر می کنم دچار عقوبتش شدم. تازه رانندگی یاد گرفته بودم (17، 18 سالگی)، دنده عقب گرفتم و متاسفانه به یک گربه زدم. حتی جرئت اینکه از ماشین پیاده شوم را هم نداشتم، چون من به شدت از گربه می ترسم.
چرا از گربه می ترسید؟
- واقعا نمی دانم اما وحشتناک از گربه می ترسم. گویا بچه که بودم، یک بار گربه روی کالسکه ام پریده است. هنوز هم کابوس های شب من گربه است.
خب چرا با این ترس کنار نمی آیید و بر آن غلبه نمی کنید؟
- حتی با مشاور هم در این باره صحبت کرده ام.
بستری هم شدید؟
- نه در این حد. (خنده)
از سوسک چی؟
- اصلا. چرا شما خانم ها دنده عقب می گیرید؟
- یعنی چی؟ (خنده)
خب از دنده جلو استفاده کنید، خانم ها هر وقت دنده عقب می گیرند یا پارک دوبل می کنند، داستانی درست می شود.
- نه، من رانندگی ام به شدت خوب است.
ماشین تان چیست؟
- حالا ... (خنده) دلیلی ندارد بگویم.
چرا فکر می کنید نباید بگویید؟
- خب این ذهنیت پیش می آیدکه طرف می خواهد فخر بفروشد. (خنده)
پورشه که ندارید؟
- نه.
هر ماشینی در ایران در مقابل پورشه حکم پیکان را دارد، پس راحت باشید.
- من ماشین شاسی بلند دارم، خیلی گرانقیمت نیست.
برای خانم زیاد نیست؟ منظورم شاسی بلند بودنش است
- من با شاسی بلند تسلطم بیشتر است. من خیلی حرفه ای رانندگی می کنم.
رانندگی حرفه ای یعنی چه؟
یعنی اصلا هول نمی شوم. با افتخار می گویم تا به حال تصادف نداشته ام. (خنده)