مصاحبه با شبنم قلی خانی درباره زندگی شخصی و هنری
شبنم قلی خانی را همه ی وقت در نقش های مثبت دیده ایم, سریالهای ماندگار معروفی را با حضور وی دیده ایم و در عرصه سینما بازیگر توانمندی هست. آنهایی كه نقش هما در« پنجمین خورشید» و نقش آیدا را در« پنج كیلومتر تا بهشت» به یاد دارند مفید میدانند كه تصور این نقشها بدون چهره آرام شبنم قلی خانی امكان پذیر نمیتوانست باشد.
اودر فیلمها و به ویژه سریالهایی كه بازی كرده حس سادگی , خوش بینی, مردم داری و خویشتن داری به نمایش گذاشتههست, مثل نقش یكتا در سریال «هشت و نیم دقیقه» و نقش خورشید در فیلم «پریناز» كه آخرین بازی های دیده شده جدید او در سینما و تلویزیون میباشند.
گفت وگو با این بازیگر در خلال بازی او در سریال در حال تولید «آنام» به وقوع ضمیمه. با قلی خانی از بازیهایش در سینما, تلویزیون و تئاتر, از علاقهاش به كارگردانی فیلمهای كوتاه و مستند, از تحصیلات, دنیای مد, از مهاجرت و بازگشتاش به ایران و همچنین از آشنایی او با همسرش رضا و… پرسیدیم.
بانو قلی خانی این روزها مشغول چه كاری هستید؟
مشغول بازی در سریال« آنام» به كارگردانی جواد افشار و تهیه كنند گی آقای عفیفه هستم. دراین سریال نقش آرزو را بازی می كنم, نقش لطیف و قشنگی هست. حکایت سریال را خیلی دوست داشتم. محوریت حکایت درمورد زنان هست.
شروع بازیتان در تئاتر با نمایش آنتیگونه در سال ٧٦ در تئاتر شهر بود. آن موقع پیشباز از آنتیگونه چگونه بود؟
یك اجرای نوین با حركات فرم از آنتیگونه بود. نقش ایرودیكه زن سلطان را بازی كردم . یكسال تمرین و بعد از آن اجرا كردیم. سالن اجرا كوچك بود, اما پیشباز خوبی شد. به شاگردانم میگویم یك سال تمرین كردیم تا درنهایت به اجرایی یك ماهه برسیم. هر روز آن, برای ما كلاس درس بود. بچه هایی كه همین اکنون شروع به كار می كنند شتاب ای برای دیده شدن نداشته باشند. باید صبور بود و هر كاری را به وقتش انجام داد.
شما نمایشنامه «مو» اثر سالی كلارك را هم اجراخوانی كردید. مهمترین تفاوتهای بازیگری و كارگردانی در تئاتر چیست و از بین این دو كدامیك برای شما سخت تر یا جذابتر هست؟
در كارگردانی فكرتان را برای اجرا به عمل تبدیل می كنید. به نظرم كارگردان تاثیر گذارتر هست؛ چون فكر را اجرا می كند. به هر حال ما در«مو» به دنبال ایجاد سبك جدیدی بودیم.
در نمایش «مو» چرا دختر آن قدر هری را دیوانه وار دوست دارد و چرا در برابر, هری به او بی رحمی می كند؟
بین آن ها عشقی شبیه به عشق فیلم رگ خواب وجود دارد. شخصیت زن دیوانه وار مرد را دوست دارد و مرد از این عشق ناآگاه هست. برای مرد مهم نیست كه از طرف كسی دوست داشته شود. در حالی كه زن از این عشق به جنون میرسد.
شما سریالهای گوناگونی بازی كرده اید. با سریال «نخستین شب آرامش» درخشیدید. همین باعث شد نقش هما در «پنجمین خورشید» و نقش آیدا در «پنج كیلومتر تا بهشت» را به خوبی بازی كنید. اکنون كه سالها از آن نقشها فاصله گرفته اید چگونه به آنها می نگرید؟
با هر نقشی كه قبول می كنم کوشش می كنم خیلی مفید رابطه برقرار كنم. تا همین اکنون هم از انتخاب هیچ نقشی پشیمان نیستم. برخی از نقشهایم مثل ویس در« نردبان آسمان» بدبختانه به دلیل ساعت اکران نامناسب دیده نشدند . آن نقش و نقش هما در« پنجمین خورشید» را دوست دارم. خیلی از مردم مرا با« نخستین شب آرامش» به یاد می آورند.
در سن 19 سالگی نقش حضرت مریم را بازی كردید. اکنون پس از سالها به نظرتان مهمترین خصوصیت آن شخصیت چیست و شما چگونه آن را بازی كردید؟
نقش هایی میباشند كه برای ما مقدس میباشند و مردم از این كاراكترها الگو ساختهاند. یكی از خصوصیت های چنین نقشهایی بكر بودن بازیهایشان میتواند باشد تا آن الگو خدشه دار نشود. مریم مقدس هم همین حالت را برایم داشت. همه ی وقت سربلندی می كنم كه كارم را با بازی در آن نقش شروع كردم و كار با عوامل آن فیلم برایم حكم كلاس درس را داشت. سختی بازی در چنین نقشی این بود كه میبایست نقشی را بازی میكردی كه الگوی هزاران نفر هست.
هیچ وقت هموطنان مسیحی درمورد نقش و بازیتان نظری نداده اند؟
خیلی! این فیلم – سریال در خیلی از كشورها مثل ایتالیا, تركیه, لبنان و سوریه اکران شد و بازخورد زیادی داشت.
حدود هفت سال پیش در فیلم« پریناز» بهرام بهرامیان بازی كردید؛ فیلمی كه تازه اكران شدههست. با دقت به درونمایه آن فیلم به نظرتان چرا انسان ها دچار قضاوتهای اشتباه درمورد دیگران می شوند؟
عدهای از مردم ما شتاب می كنند؛ یعنی بدون این كه در مورد چیزی مفید بدانند قضاوت و بعد تصمیم میگیرند. احتمالاً این قبیل افراد آنقدر روی عقایدشان اصرار می كنند كه عملا جایی برای امكان اشتباه برای خود نمی گذارند. به این نكته هم اشاره كنم كه اكران های دیرهنگام غالبا ذائقه مردم را عوض می كند. در این فاصله مردم فیلمهای دیگری دیده اند . به همین دلیل اتفاقی كه فكر میكردیم با این فیلم نیفتاد. نقش خورشید دستخوش سانسور و تغییر شد.
چرا یكتا در سریال «هشت و نیم دقیقه» عاقلانه رفتار می كند. به نظرتان چه فاكتورهایی در حساب شده عمل كردن او نقش دارند؟
بخشی از عملكرد یك سریال دادن تعلیم به جامعه هست.« هشت و نیم دقیقه» و نقش یكتا به بانو ها خیلی چیزها یاد می داد؛ این كه متكی به كسی نباشند, روی پای خودشان بایستند, اگر مادیات از زندگی كنار رفت و خواستند از صفر شروع كنند خودشان را نبازند, زندگی كنند و آن چه مهم هست اخلاقیات و پاك بودن هست. یكتا خواست و این كار را كرد تا لقمه حلال سر سفرهاش ببرد.
از بین شخصیتهای سریال «هشت و نیم دقیقه» به چه كسی اکثر حق میدادید؟
احساس می كردم فروغ كه حتی نقش مقابل یكتا بود حق داشت. در مسئله حق دادن این نكته را هم باید در نظر داشت كه آن شخصیت در چه شرایطی بزرگ شده و چه شرایطی را گذرانده تا اینگونه رفتار كند.
دلتان برای كدام شخصیت سریال هشت و نیم دقیقه اکثر می سوخت؟
همان قدر كه دلم برای یكتا می سوخت برای فروغ و فرزین هم می سوخت. همه ی آن ها درگیر شرایطی بودند كه نمیخواستند آن شرایط برایشان پیش بیاید. برای فروغ مسئله ای پیش آمده بود كه نمی توانست بچه دار شود . خود این اوضاع دلسوزی داشت.
به نظرتان كدام رفتار یكتا اشتباه بود؟
احتمالا بیش از اندازه كوتاه آمدناش با آدم های اطراف اشتباه بود. گرچه از او صبوری انتظار میرفت.
در سریال «هشت و نیم دقیقه» رفتار كدام شخصیت ناپسند تر از بقیه بود؟
نقشی كه شوهر فروغ« سام درخشانی» بازی می كرد, به نظرم اشتباهات اش اکثر از دیگران بود. او زود قضاوت می كرد و تحت تاثیر همسرش قرار میگرفت. او خانواده یكتا را از منزل پدری شان بیرون كرد.
شما در سریال «سرزمین كهن» نقش همسر رهی «شهاب حسینی» را بازی كردید؛ زنی از یك خانواده سنتی كه در سن كم ازدواج كردهبود. چرا همسر رهی این اندازه معصوم هست؟
این موضوع به شرایط ازدواج های آن زمان برمی گردد. در 16 سالگی وی را وادار به ازدواج میكنند . بنابراین عملا در شرایطی قرار میگیرد كه تصمیمات متفاوتی اتخاذ كند. همین باعث میشود خانواده زن؛ یعنی پدر و برادرها تلاش كنند وی را از رهی جدا كنند.
خودش در هیچ موردی چه برای ازدواج و چه جدایی تصمیم گیرنده نیست. انشاالله اکران« سرزمین كهن» سال جاری شروع شود. بازی در این سریال را به ویژه در كنار آقای شهاب حسینی خیلی دوست داشتم.به نظرم تركیب ثابتی از شیطنت و معصومیت در چهره شما وجود دارد. در نقشهایی كه گزینه می كنید چقدر به تبلور اکثر این دو وجه دقت می كنید؟
تا جایی كه جا داشته باشد خودم کوشش می كنم این دو جنبه را تشدید كنم. گرچه اگر آن كاراكتر چنین گنجایش هایی را داشته باشد و شعارزده نشود. در واقع؛ كاراكتر خودش را به بازیگر معرفی می كند و به او میگوید چه كند.
برخی از نقشهایی كه بازی كردهاید پراحساس میباشند.چگونه گرم و خودمانی احساسات خود را به مخاطب منتقل میكنید؟
كاراكتر به بازیگر خیلی كمك می كند؛ مثلاً اتفاقاتی با سریال هشت و نیم دقیقه افتاد كه مرا بعد از سریال هم درگیر آن كاراكتر كرد . این كاراكتر از نظر باطنی هم رویم تاثیرگذاشت.
اکنون كه دوست دارید بیشتراز بازیگری كارگردانی بكنید و بنویسید, به نظرتان حس زنانه را چگونه میتوان به نقش و فضای یك فیلم منتقل كرد؟
باید فیلمنامه نویس های مرد ما از مشاوره بانو ها بهره بگیرند تا بتوانند دیالوگهای شخصیتهای زن را هم مفید بنویسند وهم مفید پرورش بدهند و درست قابل یقین كنند. اگر غیر ازاین باشد حس و حال زنانه آن طور كه باید در نمیآید. درضمن بانو هایی میتوانند به فیلمنامهنویس اکثر كمك كنند كه لحظات گوناگون را تجربه كرده باشند؛ مثل مادرشدن .اگر كسی این لحظه را تجربه نكرده باشد نمیتواند آنچنان كه باید نقش آن را پرورش دهد.
از بین بازیگران زن بازی كدام بازیگر را اکثر دوست دارید؟
خیلی ها را دوست دارم؛ بانو معتمد آریا از بازیگران مورد علاقه ام میباشند. هفت سال پیش در فیلم پریناز با ایشان هم بازی بودم. از میان جوانها بازی مریلا زارعی در« شیار ١٤٣» را دوست داشتم . اکثر بازی های بانو لیلا حاتمی را دوست دارم. از بین بازیگران خارجی كسی كه همه ی وقت دوستش دارم بانو مریل استریپ هست. كاراكتر خیلی خوبی دارد. او با سه فرزندش زندگی خانوادگی خیلی خوبی دارد.
عكسی دیدم كه در كنار عباس كیارستمی ایستاده اید. كیارستمی چگونه شخصیتی بود. چرا هیچوقت در فیلمهای او بازی نكردید؟
چند سال پیش وقتی فیلم كوتاه می ساختم در كلاس های فیلمسازی ایشان در لواسان شركت می كردم. كلاسهای ایشان بیشترعملی بود و بچه ها جلسه بعد كارهای حاضر شده یكدیگر را میدیدند. آن عكس را بعد از یكی از كلاس ها گرفتم و تنها یادگاری من با ایشان هست.
به نظرتان اهمیت كارهای كیارستمی اکثر در چه چیزهایی هست؟
ساده مشاهده مفاهیم مهم. ایشان هم در ساختار و هم در حکایت گویی گرایش به سادگی داشتند. این نكته مهمی هست.
شما را همه ی وقت با چهره ای گرم و آرام دیده ایم. متولدین آبان همۀ مثل شما آرام و آرامش بخش میباشند؟
نوزدهم آبان به جهان آمدم. رفقا آبانی چندان داشته ام. اتفاقا در بین بازیگرهای بانو آبانی چندان داریم. نمیدانم؛ احتمالا خداوند هم به من لطف داشته و چهره آرامی به من داده هست. آرامش و سادگی را دوست دارم.
به نظر این سادگی در جنبه های دیگر زندگی تان هم وجود دارد. روی طرحهایی كه سفارش می دهید کنترل و وسواس به هزینه می دهید یا ترجیح میدهید به سمت كارهای حاضری بروید و آن ها را گزینه كنید؟
کوشش می كنم اکثر از رنگهای متنوع و مدلهای ساده بهره گیری كنم. رفقا دوزنده ای دارم كه لطف می كنند و كارهایی را كه برای مراسم گوناگون میخواهم حاضر می كنند. كمتر طرف كارهای حاضری میروم, اما در بین كارهای حاضر در بازار هم كارهای زیبایی دیده ام.
با دقت به این كه در دانشگاه تئاتر خواندید, چرا در دبیرستان رشته ریاضی فیزیك را گزینه كردهبودید؟
به این علت كه آن زمان هنرستان نبود و بین تجربی و ریاضی انتخاب كردم. ریاضی ام بهتر بود, اما بی درنگ در دانشگاه رشته كنكور هنر را انتخاب كردم. در ایران لیسانس و فوق لیسانس در رشته تئاتر و بعدها در استرالیا فوق لیسانس كارگردانی فیلم را گرفتم.
دوست داشتید ریاضی را ادامه دهید و به جای هنر, جایگاهی مثل جایگاه مریم میرزاخانی داشته باشید؟
خیلی دوست داشتم جایگاهی مثل ایشان داشته باشم ,اما احساس می كنم روحیه ام برای ریاضی ساخته نشده و روحیاتم به كارهای هنری نزدیك هست.
بعد كه به سمت كارگردانی گرایش پیدا كردید مستندها و فیلمهای كوتاه گوناگونی ساختید. در سال ٢٠١٥ مستند حقیقت یك دستفروش را ساختید, چرا موضوع دستفروشی برایتان اهمیت پیدا كرد و آن را جلوی دوربین بردید؟
نخستین مستندی بود كه ساختم. دستفروشی كه سوژهام در مستند دستفروش شد پیرمردی بود كه سالها سر كوچه خالهام می ایستاد و حرفهای گوناگونی درمورد او زده می شد . برایم دیدنی بود درمورد اش فیلم بسازم.
مستند « رُك» شما درمورد سه بانو پیروز در سیستان هست. چه چیزی باعث شد كه این سوژه را جلوی دوربین ببرید؟
خب! زنان دغدغهام برای فیلمسازی میباشند. وقتی این موضوع به من توصیه شد پذیرفتم. یكی از بانو ها مهندس كشاورزی بود كه باغ بزرگ خیار داشت. دیگری در سوزن دوزی پیروز بود و سومی خانمی بود كه از نهضت سوادآموزی شروع كرده بود و سالهای پایان لیسانس را میگذارند.
از بین فیلمهای كوتاه تان مثل« من تنها», «زندگی»,« خونه»,« روز», «امروز سه شنبه هست» و« ری پلی» كدامیك را اکثر دوست دارید؟
«ری پلی» را خیلی دوست دارم, كارگردانی متفاوت و قوی تری به نسبت دیگر كارها دارد. آن را بعد از اتمام تحصیلاتم ساختم.
در فیلم كوتاه «زندگی» به چه جنبه هایی از زندگی دقت نشان دادید؟
آن فیلم كوتاه درمورد پسری هست كه مادربزرگش دراتاقی در حال مرگ هست و مادرش در اتاقی دیگر در حال زایمان. این بچه آن روز, زندگی خود را فراموش و به هر دو كمك می كند.
به طور كلی كدام یك از جنبه های زندگی برای شما مهم هست؟
شادی, امید و زنده بودن.
شما بارها تدریس كرده اید به ویژه وقت زیادی برای تعلیم به كودكان گذاشتهاید. به نظرتان چرا تعلیم به كودكان اهمیت دارد؟
به تعلیم بازیگری به ویژه در سنین 10 تا 16 سال معتقدم. این سنین, زمان شكل گیری شخصیت بچه هاست . آنها در این دوران از نظر بدنی و بیانی خودباوری و عزت نفس پیدا میكنند تا با تمرین های بازیگری آن را پرورش دهند. تعلیم بازیگری قرار نیست آن ها را صرفا بازیگر كند. آن ها قرار هست هر شغلی داشته باشند بتوانند در جامعه درست تصمیمگیری كنند و یا بتوانند مثل روانشناسها افراد را بشناسند. ذهن بچه با این تعلیم ها خلاق میشود.
رضا همسر ارجمندتان معماری خوانده هست.ایشان و شما چه سبك از معماری را دوست دارید؟
ما هر دو هم معماری سنتی و ایرانی را خیلی دوست داریم كه همانند هایش در كاشان و یزد چندان هست و هم سبك مینیمال نوین را كه از تزئینات عجیبی برخوردار نیست.
ظاهراً معماری واسطه آشنایی شما شد. چگونه این رخداد خاطره انگیز افتاد؟
آن زمان گرایش لیسانسام طراحی صحنه بود و باید ماكتی می ساختم. به دنبال كمك بودم كه خواهرم گفت برادر دوستم دانشجوی معماری هست و میتواند كمك كند. به هر حال خواهرم باعث این آشنایی شد.
روزهای اول نامزدی خجالتی بودید؟
خیلی!
شما به دلیل كار شخصی همسرتان و ادامه تحصیل برای كارگردانی تئاتر, از سال ٩١ تا ٩٥ به استرالیا رفتید. این سفر چقدر روی كار, روحیه, تجربه و شناخت از زندگی, سینما و زندگی مشتركتان تاثیر داشت؟
در بحبوحه كارم مجبور شدم به استرالیا بروم. سختیهای غربت به كنار اما دوستانی در كشورهای گوناگون پیدا كردم و توانستم با فرهنگهای گوناگون آشنا شوم . این شرایط مرا پخته تر كرد . وقتی برگشتم و كارم را شروع كردم احساس كردم آدم دیگری هستم. برایم دیدنی بود كه فهمیدم چقدر آدم های روی كره زمین شبیه یكدیگرهستند .
وقتی به استرالیا رفتید و از خانواده دور شدید چه حسی داشتید؟
سختیهای خودش را داشت. دوری از خانواده میهن و كار و رفقا سخت بود .همۀ این ها با ناراحتی گذشت.
به نظرتان این جا بودن بهتر هست؟
احساس می كنم پاهایم روی زمین هست, در كشور خودم هستم و نفر دوم نیستم. این خیلی مهم هست.
یكی از علاقهمندی های شما بازی در نقش خنده دار هست. چرا بعد از بازگشت از استرالیا هنوز بازی در یك كمدی را تجربه نكرده اید؟
كمدی های خوبی ساخته میشود. انشاالله در یكی از این نقشها بازی كنم. نقش بانو ویشكا آسایش در «ورود آقایان ممنوع» را خیلی دوست دارم. كمدیهایی از این جنس را می پسندم.كمدیهای سطح پایین هم ساخته میشود كه علاقه ای به آن ها ندارم.
خودتان اهل مزاح و خنده دار هستید؟
چرا كه نه!
همسرتان رضا چگونه؟
او هم مثل من هست.
ازدواج با ایشان علاقه تان به كار در سینما و تئاتر را اکثر كرد یا كندتر شد؟
فرقی نكرد. به هر حال من هم از رضا مشاورههایی میگیرم و همه ی وقت مشوقم بوده هست.
اکنون كه كارگردانی می كنید, دوست دارید ایشان را وارد عالم سینما كنید؟
نه! چون هیچ علاقه ای ندارد. به نظرم هر كسی باید كار خودش را بكند . اساس كاری رضا هم فرق می كند.
ایشان از بین نقشهای شما كدام نقشتان را خیلی دوست دارند؟
نقش هما در« پنجمین خورشید» را خیلی دوست دارد.
به جهان آمدن فرزندتان« شانا» چه تاثیری روی انگیزههایتان برای كار و زندگی گذاشته هست؟
تاثیرش خیلی چندان بود؛ برای كار فعالیت و آینده خیلی انگیزه پیدا كردیم .فعالترمان كرد؛ یعنی از لحظه لحظه زندگی مان بهره گیری می كنیم. وقتی بچه می آید, سر آدم شلوغ میشود, اما با یك برنامهریزی درست میتوان به همه ی كارها رسید.
نام شانا جان را چگونه گزینه كردید؟
از روی سایت ثبت احوال جست و جو كردیم. چند نام انتخاب كردیم ؛یكی از آن ها مانا بود, ولی ترجیح دادم نام فرزندم با شین شروع شود.
شانا را سر صحنه میبرید؟
هم اکنون در سنی نیست كه بتواند بایستد. چون سرو صدا و شیطنت می كند نمیشود وی را سر صحنه برد.
دوست دارید شانا راه شما را ادامه دهد و بازیگر سینما شود؟
دوست ندارم . وی را به این سمت سوق نمیدهم, ولی باید ببینیم خودش چه دوست دارد. دوست دارم در رشته موسیقی فعالیت كند.
شما متولد استان تهران هستید, استان تهران چگونه شهری هست؟
استان تهران خوشگلست . آن را خیلی دوست دارم. شهر تهران تنها شهری در جهان هست كه وقتی در آن با ماشین رانندگی می كنید كوه های اطراف آن معلوم هست. این كه اطراف استان تهران كوه هست دیدنی هست . این كوهها خیلی به زیبایی شهر تهران كمك كرده هست. با این همۀ فضای سبز شهر تهران برای جمعیت شهر كم هست . در حال حاضر شمار مراكز خرید اکثر از پاركها میشود . این مایه ترس و نگرانی هست.
دوست دارید چه اتفاقی برای استان تهران بیفتد؟
دوست دارم مركز شهری وجود داشته باشد مثل خیلی از شهرهای بزرگ جهان كه تمام ساختمان های قدیمی سنتی در آن هست. مركز شهر در واقع یك مكان بزرگ گردشگری هست. امروزه بخش هایی از استان تهران سنگ فرش شدهاند, اما كافی نیست. تنها تولید اتوبان و ترویج شهر كافی نیست,
فضاهای طبیعی و محیطهای سرگرم كننده مثل لونا پارك هم لازم هست. مشاهده نمایید! درست هست كه در شهر تهران دریاچه ساخته شده اما تمیز نگه داشتن آن, از جمله نكاتی هست كه امروزه باید به آن دقت كرد.
چقدر به استان تهران دلبستگی دارید؟
این جا شهر ماست . یكهفته از شهر تهران دور شوم دلم برایش تنگ میشود . هیچوقت نمیتوانم آن را فراموش كنم.
با كجای شهر اکثر خاطره دارید؟
خیابان ولی عصر از پارك وی تا تجریش را خیلی دوست دارم. درختها و كلا فضای این خیابان را برای پیاده روی و همین طور خود میدان تجریش و بازارچههای قدیمی اش را خیلی دوست دارم. عاشق پارك ملت هستم؛ چون خاطرات بچگیام در آنجاست. با خیلی جاهای شهر تهران خاطره دارم.
برترین خاطره تان با همسرتان مربوط به كجای شهر میشود؟
اکثر سینماها؛ چون با هم چندان سینما رفتیم.
با كدام سینمای استان تهران خاطره دارید؟
سینما فرهنگ و عصر جدید چندان می رفتیم.
آرزویتان برای آینده بازیگری و هنر در ایران چیست؟
انشاالله به استانداردهای جهانی نزدیك شویم, باند بازی و پارتی بازی كمتر شود و افراد به انچه جایگاه حقیقی و لیاقتشان هست, برسند و انسانیت حرف اول و پایان در هر كاری را بزند