مهسا بهادری: یک برنامه برای مهران رجبی؟ یک برنامه دیگر برای سید بشیر حسینی؟ برای استاد ارتباطاتی که داور«عصر جدید» بود؟ سه برنامه همزمان با موضوعات و رویکرد کاملا متفاوت هم برای حامد سلطانی؟
آن وقت مجتبی پور بخش و سعید اکبری در تلویزیون نیستند؟ برنامه مهران مدیری، رامبد جوان و احسان علیخانی هم که تا اطلاع ثانوی پخش نمیشود. عادل فردوسیپور و سروش صحت در حوزه اجرا و المیرا شریفیمقدم و محمدرضا حیاتی در حوزه خبر ممنوعالکارند.
کاش یکنفر در تلویزیون پاسخ دهد که چرا این اتفاقها رخ میدهد. از آنجایی که کسی پاسخگو این رخدادها نیست، دلایل شکل گرفتن این اتفاقها را بررسی میکنیم.
نبود مجری و دست و خالی
در ابتدای بحث بپردازیم به حذف بدون توقف مجریان از تلویزیون، مجریانی که یا خودشان بسیار محبوب بودند، یا محتوای برنامهشان مورد استقبال مخاطبان قرار میگرفت، یا حرفشان پیشبرنده بود.
اینکه حالا هیچ مجریای در تلویزیون باقی نمانده و اجرای ۵ برنامه رسیده به ۳ مجری یک دلیل دارد، آن هم این است که دیگر مجریای در تلویزیون باقی نمانده است، وقتی عرصه بر مجریانی مانند عادل فردوسیپور، با آن حجم از مخاطب و محبوبیت تنگ میشود و راه برای مجریانی مانند محمدحسین میثاقی باز میشود. عجیب نیست که حالا دست تلویزیون خالی بماند و هیچگونه نتواند این خلا را پر کند. همانگونه که جای خالی شهاب حسینی و هومن سیدی و حسن فتحی در تلویزیون پر نشده و کسی جایگزین نشده است، طبیعتا جای خالی مجریانی که یا به زور مجبور شدند بروند یا قهر کردند به هیچ وجه پر نخواهد شد.
این خود یکی از دلایلی است که اثبات میکند دست تلویزیون خالی است، چون نه دیگر علی ضیایی دارد، نه احسان علیخانی، نه مهران مدیری، نه عادل فردوسیپور، نه سروش صحت و ... حالا که دیگر هیچ مجریای ندارد، دست به دامان مجریانی معتمد، همراه با عقاید خود مانند حسینی، سلطانی و رجبی شدهاند تا دستکم هنوز هم بگویند که مجری داریم. حالا اینکه مخاطب از آن استقبال میکند یا نه، چندان حائز اهمیت نیست.
سه برنامه همزمان کمی زیاد نیست؟
کاش حامد سلطانی فرصت به دیگر مجریان میداد، البته اگر مجریای در تلویزیون باقی مانده باشد، کمی منصفانهتر به ماجرا نگاه کنیم، متوجه میشویم که همه تقصیرها و انتقادات را هم نمیتوان به حامد سلطانی وارد کرد. چرا که او تنها یک مهره است، مهرهای که به واسطه ناشایستگی مدیران در این زمین بازی قرار گرفته، در واقع به نظر می رسد خود حامد سلطانی هم چندان علاقهای ندارد که صبح تا شب خود را در سازمان صدا و سیما بگذراند، اما انگار انتخاب این فرد و سپردن همزمان سه برنامه به او یک استیصال است، یک در ماندگی از جانب سازمان، تنها مجری مذهبی قابل اعتمادی که اتفاقا اجرا را هم خوب میشناسد.
در واقع اینگونه به نظر میرسد که دست خالی تلویزیون پس از حذف مجریان متعدد و رنجاندن هنرمندان بیشمار به قدری خالی مانده که اجرای یک برنامه را به مهران رجبی میسپارد، اجرای برنامه دیگری را به استاد ارتباطات و سه اجرا به صورت همزمان به حامد سلطانی.
وارد شدن هر نابلدی به عرصه اجرا
در حال حاضر انتقادهای وارد شده یکی و دوتا نیست، از حذف مجریان برتر تلویزیون تا دست خالی و میدان دادن به هر فردی برای اجرا، از انتقاداتی است که به تلویزیون وارد میشود، هرچند همواره به بحثهای زیرساختی، مدیریتی و محتوایی این سازمان هم انتقادهای زیادی وارد میشود، اما این روزها چیزی که بیشتر در شبکههای مجازی دست به دست میشود،
اینکه یک نفر از عرصه بازیگری وارد حرفه اجرا شود، اصلا موضوع عجیب، تازه یا پیچیدهای نیست، به طور مثال همین سروش صحت را که «برنامه کتاب باز»ش بسیار هم مورد استقبال بینندگان قرار گرفت و هیچوقت هم مشخص نشد که چرا دیگر نتوانست ادامه پیدا کند، در تلویزیون و سینما، در زمینه بازیگری، کارگردانی و نویسندگی دیده بودیم، هنرمندی که علاوه بر موفقیت در عرصه بازیگری و نویسندگی در عرصه اجرا هم صاحب نام بود؛ اما مجری شدن مهران رجبی کمی عجیب است. کجای آن عجیب است؟
در تمام این سالها هیچ یک از ما، مهران رجبی را در عرصهای به جز بازیگری آن هم در سریالهای تلویزیونی ندیده بودیم. اما حالا در شبکه سه سیما، برنامهای به مهران رجبی دادهاند که هم دکور برنامهاش شبیه فصلهای ابتدایی «دورهمی» است، هم نوع ورود مجری برنامه، در واقع این برنامه به نام «خودمونیا» که از هیچ لحاظ شباهتی به «دورهمی» ندارد، میخواهد جای خالی اسن برنامه را پر کند.
اینکه تلویزیون دوست دارد دائم برنامه مسابقه محور بسازد و همواره از مجریان تکراری استفاده کند و به نظر هیچ مخاطبی وقعی ننهد، به خودش ارتباط دارد، اما پیمان جبلی و دیگر مسئولان سازمان صداوسیما بدانند با این نوع از مدیریت تنها کسی که آسیب میبیند، رسانه ملی است، چون مخاطب همواره یاد گرفته تا سرگرمی محبوب خود را پیدا کنند. کاش تمام مسئولین به یاد بیاورند که ما هنوز هم مجریان محبوب خود را داریم و نیازی نیست که از عرصه ارتباطات و دانشگاه و بازیگری افرادی وارد اجرا شوند، در واقع آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم.