مادر تبریزی پسرش را خفه کرد ، عروسم راحت شد + عکس

13:31 - 2021/06/06
زن میانسال که در اقدامی هولناک پسر جوانش را با پیچیدن شال به دور گردنش خفه کرده بود، خود را به پلیس معرفی کرد.
مادر-تبریزی-پسرش-را-خفه-کرد-عروسم-راحت-شد--عکس-

زن میانسال که در اقدامی هولناک پسر جوانش را با پیچیدن شال به دور گردنش خفه کرده بود، خود را به پلیس معرفی کرد.

مادر تبریزی پسرش را خفه کرد ، عروسم راحت شد + عکس13

اعتیاد فرزند انگیزه قتل پسری توسط مادرش شد.صبح روز جمعه گزارش یک قتل به پلیس 110 اعلام شد و دقایقی بعد بلافاصله تیم ویژه‌ای برای بررسی صحنه جرم به محل حادثه اعزام شدند پس از ورود مأموران به خانه مورد نظر آنها با زن میانسالی رو‌به‌رو شدند که بالای سر جسد پسرش نشسته و گریه می‌‌کرد. با اعتراف زن میانسال به قتل پسرش وی به دستور بازپرس یوسف ضیامهر از شعبه 6 ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز، بازداشت و برای تحقیق و بازجویی به دادسرا منتقل شد.

به گزارش پایگاه خبری نصر، این متهم به قتل وقتی مقابل بازپرس نشست گفت: 20 ساله بودم که باوجود مخالفت‌های شدید خانواده‌ام با همسرم ازدواج کردم. اما اندکی از ازدواج‌مان نگذشته بود که متوجه شدم همسرم تریاک می‌‌کشد؛ نه تنها همسرم، بلکه خانواده وی نیز اعتیاد داشتند. با اینکه رفتار همسرم با من عاشقانه بود، اما اعتیاد تیشه به ریشه زندگی‌ام زد؛ بعد از چند سال، اعتیاد همسرم از تریاک به هروئین کشیده شد. بعد از گذشت 15 سال از زندگی مشترک‌مان، اعتیاد به هروئین برای همیشه همسرم را از من گرفت و من ماندم و پسرم یاشار. این پسر ثمره عشق من و همسرم و تنها فرزندم بود به همین خاطر تمام زندگی و جوانی‌ام را وقف نگهداری از او کردم با کارگری و کار شبانه روزی یاشار را بزرگ کردم، به امید آن که بزرگ شود و حامی و پشتیبانم باشد. همیشه می‌‌ترسیدم و نگران بودم که پسرم هم مثل پدرش معتاد شود. وقتی به سن 20 سالگی رسید، متوجه شدم مشروب می‌‌خورد دنیا روی سرم خراب شد وقتی به او تذکر دادم قول داد دیگر این کار را نکند بعد هم ازدواج کرد و با ازدواجش موافقت کردم و عروسم را به خانه آوردیم. بعد از ازدواج، سرش گرم زندگی شد.

اما بعد از مدتی، کارش را از دست داد و دوباره رفتارش عوض شد؛ دائم در حال مصرف مشروبات الکلی بود و با چاقو و قمه، نه تنها ما را بلکه همسایه‌ها را تهدید و عربده‌کشی می‌‌کرد. شش ماه پیش، به خاطرآزار و اذیت‌های یاشار، پدر عروسم آمد و دختر و نوه‌اش را با خود برد. من ماندم و یاشار که هر روز رفتارش بدتر از روز قبل می‌‌شد.

من سرطان دارم و باید شیمی درمانی کنم به خاطر آزارهای پسرم خانه‌ای گرفتم و از او جدا شدم بعد هم با پیشنهاد خواهرم خانه‌ای در نزدیکی خانه او گرفتم تا خواهرم از من مراقبت کند اما یاشار دست از سرم برنمی‌داشت. در این روزهای اخیر رفتار یاشار خیلی بدتر از قبل شده بود تا آنجا که به خاطر توهم‌ها و رفتارهای عجیبی که داشت، فکر می‌‌کردم ماده مخدر « گل » مصرف می‌‌کند. در تمام این مدت همیشه نگران بودم و می‌‌ترسیدم او هم مانند پدرش در دام اعتیاد به مواد مخدر گرفتار و به سرنوشت وی دچار شود. ساعت 10 صبح تصمیم گرفتم به منزل پسرم بروم تا از حال و روزش خبردار شوم، با آن که خیلی اذیتم می‌‌کرد اما همیشه او را عاشقانه دوست داشتم. وقتی در را به رویم باز کرد و وارد منزل شدم، مست و بدحال بود. با او شروع به صحبت کردم اما یاشار که در وضعیت طبیعی نبود، چاقو را برداشت و به سمتم حمله کرد. من هم در کمد را باز کردم و چشمم به شال عروسم افتاد. آن را برداشتم و یاشار را خفه کردم. بعد هم با پلیس تماس گرفتم تا به جرم خود اعتراف کنم اما دیگر خیالم راحت است که عروس و نوه‌ام در آرامش زندگی خواهند کرد.