فوری / پدر بابک خرمدین سرطان گرفت + عکس

اکبر خرمدین قاتل بابک خرمدین به سرطان پیشرفته مبتلا است و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالا با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش 3 جنایتش فاش شود.


اکبر خرمدین قاتل بابک خرمدین به سرطان پیشرفته مبتلا است و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالا با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش 3 جنایتش فاش شود. رها کردن جسد بابک خرمدین در نزدیکی خانه‌شان هم احتمالا به همین‌خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به‌ گونه‌ای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی‌اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.

اکبر خرمدین پس از قتل فرامرز دامادش چه کرد؟

خواهر فرامرز داماد اکبر خرمدین در مورد ناپدید شدن برادرش گفت : فردای روز ناپدید شدن فرامرز ، اکبر خرمدین - قاتل - به خانه مادرم رفت و ماجرا را در باره ناپدید شدن خواهرزاده و دامادش اینطور تعریف کرد که «تا ساعت ۲‌ بامداد با فرامرز درباره تصمیم او برای جدایی از آرزو صحبت کرده و صبح زود رفته‌اند و با یکدیگر ورزش کرده‌اند. بعد فرامرز به او گفته که آرزو را طلاق نمی‌دهد.»‌

وی ادامه داد: پس از آن هم اکبر خرمدین به همراه پدر و برادرانم به کلانتری و پلیس آگاهی رفته و گفته‌اند که او گم شده است. چند روز بعد پلیس آگاهی خودروی فرامرز را در نزدیکی محله مهرآباد پیدا کرد. خودرویی رها شده که شیشه‌های آن شکسته و شناسنامه و چند وسیله دیگر او در داخل خودرو رها شده بودند. پنل ضبط، سوییچ‌ و کارت ملی او هرگز پیدا نشد.

خانواده‌اش از آنجایی که از دلبستگی فرامرز به اتومبیلش آگاه بودند، از پیدا شدن آن بیشتر نگران سلامتی فرامرز شدند. از آن روز اکبر خرمدین ، همراه شوهر خواهرش، یعنی پدر فرامرز و برادرهای او هر روز به پلیس آگاهی رفت‌ و آمد داشتند. اما او خانواده فرامرز را راضی کرده بود که به‌ع لت بیماری آرزو پای او را به اداره پلیس و... باز نکنند. خواهر فرامرز در اظهاراتش به پلیس آگاهی گفته که پنل ضبط برادرش را یک‌ بار در خانه خرمدین دیده است، اما دختر دایی‌اش با گفتن این جمله که پنل‌ها به هم شباهت دارند، ذهن او را از پیگیری منحرف کرده است. در آن روزها بابک خرمدین در لندن زندگی می‌کرد.

خواهر فرامرز افزود: اکبر خرمدین در دیدارهای دیگر با گفته‌های خود باز هم سعی کرد خانواده ما را از پیگیری منصرف کند و به ما گفت که برادرم پیش از اینکه برای همیشه گم شود، در صحبت‌هایش گفته عاشق زنی شده و برای همیشه خواهد رفت و گم و گور می‌شود. یا بار دیگر گفت یکی او را در خیابان دیده که منتظر کسی بوده و بعد به خانواده فرامرز تهمت زده که خودشان در فراری دادن فرامرز کمک کرده‌اند تا آرزو را رها کند. این در حالی است که تا ۴سال بعد از گم شدن فرامرز پدرش برای شناسایی اجساد بارها به پزشکی قانونی رفته و پیگیر گم شدن او شده بود. به‌گونه‌ای که این کار به عادتی برای خانواده بدل شده بود.

آرزو خیلی عجیب گم شد

اکبر خرمدین از خانواده خواهرش خواست خودروی فرامرز را به آرزو بدهند اما خانواده که امید به بازگشت او داشتند از این کار خودداری کردند. کم‌کم رابطه خانواده خرمدین و فرامرز در همدلی‌هایشان بهتر شده بود و خانواده فرامرز با نوعی عذاب وجدان به‌خاطر ترک آرزو، پسرشان ‌را شماتت می‌کردند. پس از ۲سال از گم شدن فرامرز، پدر آرزو به شکل غیابی طلاق دخترش را گرفت و او را تحت پوشش بیمه‌ای خود قرار داد. وضعیت آرزو بدتر و بیماری‌اش وخیم شده بود.

سال 1393بابک خرمدین از لندن بازگشت. او که دوست صمیمی فرامرز بود بارها پیگیر مفقود شدن وی شد، اما کم‌کم او هم دروغ‌های پدرش را باور کرد تا سال 1395که پدر فرامرز درگذشت.

در آن زمان وضعیت آرزو وخیم شده بود و اکبر خرمدین مدام از این وضعیت ناراحت بود. او مجبور بود آرزو را‌ تر و خشک کند و مدام جابه‌جایش کند و این دیگر برایش طاقت‌فرسا شده بود. آرزو مدت زیادی در بیمارستان بستری می‌شد. اما با درگیری‌های لفظی فرزندان ۲خانواده، روابط کم شد و فقط اکبر خرمدین بود که به خانه خواهرش رفت‌وآمد می‌کرد. تا اینکه در سال 1397 آرزو هم ناپدید شد و پدر و مادرش ادعا کردند که او با یکی از دوستان پدرش که مردی مسن است ازدواج کرده و به ترکیه رفته است. هرچند با وخامت حال آرزو همه می‌دانستند چنین امری محال است و حتما خانواده به‌علت ناتوانی از پرستاری او، آرزو را به آسایشگاهی برده و اینگونه وانمود می‌کنند که دخترشان در جایی دیگر زندگی می‌کند و خوشبخت است.

دروغ بزرگ اکبر خرمدین درباره بابک و فرامرز

به‌گفته خانواده فرامرز، ادعاهای اکبر خرمدین درباره بابک، پسرش، به هیچ عنوان نمی‌تواند صحت داشته باشد. بابک به هیچ عنوان دچار معضلات اخلاقی اینچنینی نبود و حتی برای رعایت حقوق دختران خانواده و فامیل در جمع‌ های آنها وارد نمی‌شد و کوچک‌ترین مسئله اخلاقی از او مشاهده نشده بود. از سویی رابطه و علاقه عاطفی بابک و فرامرز برای همه روشن بود. آنها از بچگی باهم بزرگ شده بودند و با هم رابطه بسیار خوبی داشتند. تا اندازه‌ای که بابک حتی پس از بازگشت به ایران بارها به شکل‌های مختلف سراغ فرامرز را گرفت و پیگیری غیبت او شد. خانواده فرامرز می‌گویند که بابک نمی‌خواست باور کند که فرامرز گم شده است.

تصور خانواده بر این است که بابک با پیگیری‌هایش درباره فرامرز ممکن است متوجه موضوعی شده و خواسته آن را با خانواده فرامرز در میان بگذارد و به همین دلیل پدر و مادرش نقشه قتل او را کشیده‌اند. البته این فقط حدس برخی از افراد خانواده فرامرز درباره انگیزه کشته شدن بابک خرمدین به‌دست پدر و مادرش است.

اکبر خرمدین باید قبل از مرگ طبیعی اعدام شود

رسیدگی به پرونده این جنایت هولناک در حالی ادامه دارد که خانواده فرامرز تصمیم‌شان درباره سرنوشت قاتل فرزندشان را گرفته‌اند و خواهان قصاص او هستند. خواهر فرامرز می‌گوید: تصمیم ما اشد مجازات و قصاص قاتلان است. ما می‌دانیم که اکبر خرمدین سرطان پیشرفته دارد و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالا با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش فاش شود. رها کردن جسد بابک در نزدیکی خانه‌شان هم احتمالا به همین‌خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به‌گونه‌ای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی‌اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.

اقوام خانواده خرمدین همچنین هرگونه باور و اعتقاد مذهبی را از سوی او رد کرده و درباره تصاویر منتشر شده از صحنه شکرگزاری او از ارتکاب این قتل‌ها معتقدند که او نمایشی را برای عموم اجرا کرده که کوچک‌ترین اعتقادی به آن ندارد.

ازدواج آرزو و فرامرز

آرزو، دختر بزرگ خانواده خرمدین، سال 1378، تازه از همسر اولش پس از 5سال زندگی مشترک، جدا شده بود. یعنی همان سال‌ها که بیماری ام‌اس‌اش عود کرد. فرامرز، پسرعمه آرزو هم تازه از همسر اولش جدا شده بود. آرزو حال روحی مناسبی نداشت. آن زمان فرامرز با خانواده‌اش زندگی می‌کرد. از آنجایی که رابطه فامیلی بین این ۲خانواده بود شکست در زندگی مشترک و صحبت و گپ‌های آرزو و فرامرز باهم آنها را به هم نزدیک‌تر کرد. همین آغاز علاقه آن‌دو به هم شد. هر چند رفتارهای آرزو چندان با خانواده فرامرز همخوان نبود.

خواهر فرامرز در گفت‌وگو با همشهری گفت: ما خانواده‌ای مذهبی هستیم که خانواده‌ام علاقه نداشتند به آرزو به‌عنوان عروس خانواده نگاه کنند. آرزو، آزادی‌هایی داشت که چندان با عرف خانوادگی ما هماهنگی نداشت و با این حال فرامرز یکی از دلایلش را برای ازدواج با آرزو حمایت از او عنوان می‌کرد. بیماری آرزو هر روز شدیدتر می‌شد و این برای همه خانواده خصوصا فرامرز ناراحت‌کننده بود. همین هم شد که پس از یک مهمانی در منزل خرمدین‌ها که به دعوت بابک که دوستی و رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با فرامرز داشت، برگزار شده بود، فرامرز به خانواده گفت که می‌خواهد با آرزو ازدواج کند.

اصرار فرامرز در نهایت باعث ازدواج آنها شد، هرچند پدر فرامرز به‌علت مخالفت در این مراسم حضور پیدا نکرد و صیغه محرمیت آنها را پدر آرزو، یعنی اکبر خرمدین خواند. اما مدتی نگذشت که فرامرز با آرزو دچار اختلاف و همین باعث شد بخواهد نامزدی‌شان را به هم بزند. آرزو اما نمی‌خواست این اتفاق رخ دهد و با اقدام به‌خودکشی آرزو، فرامرز تصمیم گرفت زندگی‌اش را با او از سر بگیرد.

ازدواج آنها درتاریخ مهر 1390انجام شد. در تهرانسر خانه‌ای اجاره کردند، اما دعواهایشان تمامی نداشت. آرزو سیگار می‌کشید و این بیماری‌اش را تشدید می‌کرد. هرچند هفته دعواها به خانه نزدیکان کشیده می‌شد و آرزو به قهر، به خانه پدرش برمی‌گشت. دی‌ماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه پدرش رفت و دیگر به خانه مشترک‌شان برنگشت. این قهرها ادامه داشت تا 14اسفندماه که فرامرز با دسته‌گلی به خانه خرمدین که دایی‌اش بود رفت تا برای همیشه و به خوبی داستان زندگی‌اش با آرزو را به پایان برساند. او حتی در خانه خرمدین با خواهرش تماس گرفته و از حضور آرزو، دایی‌اش اکبر خرمدین، همسر او و پسر کوچک‌شان افشین خبر داده و گفته بود که باهم صحبت می‌کنند.

فرامرز چه خصوصیاتی داشت؟

فرامرز متولد 1345بود و ۲برادر و یک خواهر دارد. پسری که به‌گفته نزدیکانش مودب و غیرتی بود و دوست صمیمی و نزدیک بابک خرمدین. نزدیکانش می‌گویند که او اهل هیچ خلافی نبوده و سیگار هم نمی‌کشیده. او تکنیسین برق و عاشق و شیفته اتومبیلش بود. خانواده و نزدیکانش دلیل ازدواج فرامرز و آرزو را دلسوزی فرامرز برای آرزو می‌دانستند، زیرا آرزو در آن زمان نیز بیماری‌اش پیشرفته شده بود و با افسردگی وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کرد.

خواهر فرامرز ادامه داد: 14اسفند فرامرز آخرین بار با من صحبت کرد، موقعیت خود را در منزل دایی خود، اکبر خرمدین، شرح داد و با من قرار گذاشت که فردای آن روز یکدیگر را ببینیم. او ۲خط تلفن داشت که یکی مخصوص کار و دیگری برای ارتباط خانوادگی بود. او پس از آن روز ناپدید شد و خط تلفن کاری‌اش پس از غیبتش خاموش شد اما خط دیگرش دست آرزو بود که می‌گفت فرامرز تلفن را به او سپرده و رفته است. از آن روز دیگر خبری از فرامرز نشد...

اعتقادات اکبر خرمدین چه بود؟

اعتقادات اکبر خرمدین به‌گفته نزدیکانش برای آنها روشن بود. او هیچ باور و علقه مذهبی نداشت. بسیار انسان آرامی بود و در عین حال هر نوع مخالفت با باورها و حرف‌هایش را تاب نمی‌آورد. آنها از مردم می‌خواهند که اجازه دهند مراحل قضایی با صحت و سلامت کامل طی شود. از اتهامات بیهوده پرهیز کنند، زیرا فشارهای روانی به‌وجود آمده برای خانواده مقتولین و قاتلان به اندازه‌ای زیاد است که توان مقاومت در برابر آن را نداشته و نگران تبعات بعدی آن هستند. چرا که ساختار خانوادگی آنها به‌گونه‌ای است که به‌خاطر ازدواج‌های فامیلی روابط چند سویه دارند و این موضوع ممکن است باعث گسست و شکست‌های جبران‌ناپذیر بعدی برای فرزندان و دیگر اعضای خانواده‌شان شود.

اقدام عجیب برادر بابک

حواشی و اخبار در پرونده قتل هولناک بابک خرمدین همچنان ادامه دارد و تمام‌شدنی نیست؛ در تازه‌ترین اتفاق، پیکر نیمه‌جان پسر این خانواده در قتلگاه بابک خرمدین، خواهر و دامادشان کشف شده و برخی مدعی شده‌اند که او قصد پایان‌دادن به زندگی‌اش را داشته است.

صبح روز جمعه نگهبان ساختمان بلوک سی در شهرک اکباتان متوجه شد که در ورودی خانه پدر و مادر بابک خرمدین نیمه‌ باز است. بعد از افشای جنایات و بازداشت پدر و مادر خانواده، برادر وی در آپارتمان پدری‌اش ساکن بود. نگهبان وقتی دید در نیمه‌ باز است، چندین‌ بار نام برادر بابک را صدا زد. چون مطمئن بود که آخرین‌ بار او وارد ساختمان شده و به آپارتمان رفته است. از سوی دیگر نیمه‌ باز بودن در مشکوک بود و نگهبان برای سرکشی وارد آپارتمان شد. وی به محض ورود با پیکر نیمه‌ جان برادر بابک روبه‌رو شد که دستانش روی شکمش بود و از حال رفته بود. نگهبان با دیدن این وضعیت بلافاصله به اورژانس زنگ زد و برادر بابک خرمدین برای درمان به بیمارستان لقمان انتقال یافت. وی تحت درمان قرار گرفت و معلوم شد که دچار مسمومیت الکلی شده است. او از خطر مرگ نجات یافت و حالا شایعاتی درخصوص اینکه وی دست به خودکشی زده مطرح شده است که تحقیقات در این خصوص ادامه دارد

آخرین اخبار