دعای فوق العاده ای برای زمانی که ناامید شده اید
دعای مشلول دعایی است که از امام علی علیه السلام نقل شده است و بهترین دعا برای رهایی از ناامیدی ها و رسیدن به حاجات است.
دلیل نامگذاری دعای مشلول چیست و چه خواصی دارد ؟
در کتاب مفاتیح الجنان دعاها، اعمال و اذکار بسیار جمع آوری شده است که هر کدام سندیت دارند، اما برخی از آنها بسیار معروف ترند.دعای مشلول یکی از ادعیه معروف و مهم در مفاتیح است. هنگامی ناامیدی و داشتن حاجت مهم، خواندن دعای مشلول که از حضرت علی(ع) نقل شده است، بسیار موثر می باشد. در این بخش از نمناک با این دعای پر فضیلت بیشتر آشنا می شوید.
علت نامگذاری دعای مشلول
درباره راز علت نامگذاری دعای مشلول، امام حسین علیه السلام می فرماید:در یک شب تاریک با پدر خود مشغول طواف خانه خدا بودیم و اطراف خانه خدا در خلوت و سکوت بود و همه زائرین به خواب رفته بودند که ناگهان صدای سوزناک ناله ای به گوش ما رسید.یک نفر به سوی درگاه خدا رو آورده و با سوز و گداز جانسوزی اشک می ریزد.
پدرم رو به من فرمودند: ای حسین! آیا صدای ناله های گناهکاری که به سمت درگاه خداوند پناه آورده است و با دلی شکسته اشک ندامت می ریزد را میشنوی؟ برو به سراغش و پیدایش کن و سپس با خود نزد من بیاور.
امام حسین علیه السلام می فرماید: اطراف خانه خدا را در آن شب تیره و تار گشتم و آن شخص را در بین رکن و مقام در حالی که نماز میخواند یافتم.
سلامی عرض کردم و گفتم: ای بنده نادم! پدرم امیرالمومنین تو را خواسته است. با عجله نمازش را به اتمام رساند. او را در نزد پدرم حاضر کردم.
امیرالمومنین جوانی زیبا با جامه ای تمیز به تن دید و فرمود: تو کیستی ای جوان؟
جوان پاسخ داد: من یک عرب هستم
حضرت سوال کرد: به چه دلیل با آهی جانگداز و دردمند اشک میریختی؟
جوان پاسخ داد: یا امیرالمومنین! ای حضرت به علت نافرمانی از پدرم گرفتار نفرین او در زندگی ام شده ام زندگی ام ویران شده است نفرین پدرم سلامتی ام را از من گرفته است.
حضرت فرمود: داستان تو چیست؟
- من جوانی بودم که همیشه بی بند و باری در زندگی ام نمایان بود و آلوده به گناه و معصیت بودم هیچ ترسی از خدا و حکمتش نداشتم. پدر پیر و مهربانی داشتم که همیشه با مهربانی مرا پند و اندرز می داد اما من هیچ زمان به نصیحت هایش گوش فرا ندادم.
هر زمان که اقدام به نصیحت من می کرد با حرفهای ناپسند آزرده خاطرش می کردم و بعضی اوقات او را کتک می زدم. روزی از روزها در یک محلی مقداری پول بود که تصمیم گرفتم بروم و آن پول را از آنجا بردارم و خرج خود کنم اما پدرم مانع این کار من شد اما من دستش را گرفتم و او را به شدت به زمین کوبیدم پدرم دستهای خود را روی زانوهایش قرار داد تا برخیزد اما به قدری درد و کوفتگی داشت که نتوانست از جایش بلند شود.
همه پول ها را برداشته و به کار خود ادامه دادم در همان حین صدای قسم خوردنش به گوشم رسید و به خدا سوگند می خورد که به خانه خدا رفته و من را نفرین میکند.
خودم شاهد بودم که چندین روز روزه گرفت و نماز های فراوانی به جا آورد و پس از آن باروبندیل سفر را مهیا کرد و به سمت خانه خدا به راه افتاد و خود را تا به اینجا رساند. پس از اینکه طواف کعبه را انجام داد دست خود را بر پرده کعبه رساند و با یک دل شکسته و آهی سوزناک مرا ناله و نفرین کرد.
به خداوندی خدا قسم! هنوز نفرینش تمام نشده بود که دچار بدبختی و درماندگی شدم و سلامتی ام از بین رفت. و در همان حال که جوان تعریف می کرد پیراهن خود را کنار کشید و به ما نشان داد که یک طرف بدنش فلج شده است.
وی به سخنان خود ادامه داد و گفت: بعد از این اتفاق از کارها و رفتارهای خود بشدت نادم هستم پیش پدرم برای عذرخواهی حاضر شدم اما او قبول نکرد و به سمت خانه خود حرکت کرد.
به مدت سه سال با همین وضعیت به زندگی خود ادامه دادند تا اینکه سال سوم موسم درخواست حج کردم تا به خانه خدا رفته و در محلی که مرا نفرین کرده است دعای خیر برایم بکند. پدرم لطف کرد و پذیرفت.
به سمت مکه به راه افتادیم تا اینکه در یک شب تاریک به بیابان سیاه رسیدیم به ناگاه از کنار جاده پرنده ای پرواز کرد و به خاطر صدای بال و پر او و رمیدن شتر ، پدرم از روی شتر به زمین افتاد.
همین که پدرم روی سنگ ها افتاد در همان لحظه جان به جان آفرین تسلیم گفت پیکر او را در همانجا دفن کرده و آمدم. خودم به این موضوع واقف هستم که تمام درماندگی و بدبختی من به علت نارضایتی و نفرین پدرم است.
حضرت امیرالمومنین بعد از اینکه داستان دردناک و غم انگیز جوان را شنید فرمود:حالا دیگر یاری گر تو فرا رسیده است ست من آن دعای پرفضیلت ای را که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من تعلیم داده است را به تو می آموزم و بدان هر آنکه این دعا را که اسم اعظم الهی در آن جای دارد بخواند تمام دعا هایش از طرف خداوند به اجابت می رسد و فقر ، درد ، بیچارگی ، مرض و غم از زندگی او ریشه کن شده و معصیت هایش بخشیده میشود.
سپس حضرت فرمود:این دعا را در دهمین شب ذی حجه بخوان و سحرگاه به نزد من بازگرد تا تو را ملاقاتی کنم.
امام حسین می فرماید:جوان نسخه خود را از پدرم گرفت و راهی شد. سپس در روز دهم ماه ذی حجه با خوشحالی هرچه تمام به نزد ما بازگشت و ما مشاهده کردیم سلامتی او به دست آمده است.
جوان ادامه داد:قسم به خدا اسم اعظم الهی درون این دعا است. به خداوندی خدا سوگند حاجتم برآورده و دعاهایم مستجاب شدند.
حضرت علی علیه السلام از جوان درخواست کرد که برایشان توضیح دهد که چگونه شفا یافته است.
جوان تعریف کرد: در شب دهم که جملگی در خواب بودند و سکوت و سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آن دعا را در دست خود گرفته ام و به درگاه پروردگار ناله کردم و اشک ریختم. همین که چشم هایم برای بار دوم به خواب رفت آواز خوشی در گوشم پیچید ای جوان! کافی هست.
تو خدا را به اسم اعظمش سوگند دادی و حاجت روا شدی. پس از چند لحظه چشمانم به خواب رفت و رسول خدا به خوابم آمدند و دست مبارکشان را بر اندامم کشیدند و فرمودند:تو به خاطر اسم اعظم الهی به سلامت زندگی کن و بعد من از خواب بیدار شدم و خود را در کمال ناباوری سالم دیدم.(بحارالانوار ج92 ص282)
و آن دعای پرفضیلت این دعا مشلول است:
بخش اعظم این دعا شامل اسماء حُسنای خداوند است و تکیه اصلی این دعا، مناجات با خدا و توسل به او از طریق اسما و صفاتش می باشد. در پایان با قسم دادن حق تعالی به برخی نامهایش و ذکر آیاتی از قرآن، حاجات شخص از او درخواست می شود و با صلوات بر محمد و آل محمد دعا به پایان می رسد. امام علی (ع) فرمود در این دعا اسم اعظم وجود دارد و در روایت بیان شده که نباید این دعا را بدون وضو خواند.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللّهِ
خدایا از تو می خواهم به نامت بسم الله
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ یا حَیُّ یا قَیّوُمُ یا حَیُّ لا اِلهَ
الرحمن الرحیم ای صاحب جلال و بزرگواری ای زنده پاینده ای زنده ای که معبودی
اِلاّ اَنْتَ یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ما هُوَ وَ لاکَیْفَ هُوَ وَ لا اَیْنَ هُوَ وَ لا حَیْثُ هُوَ
جز تو نیست ای کسی که جز او کسی نداند که چیست او و چگونه است او و درکجاست او و در کدام
اِلاّ هُوَ یا ذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالْجَبَروُتِ یا مَلِکُ یاقُدُّوسُ یا
سو است ای دارای ملک و ملکوت ای دارای عزت و جبروت (قهر و قدرت ) ای پادشاه جهان ای منزه از هر عیب ای
سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا خالِقُ یا
سالم از هر نقص ای ایمنی بخش ای نگهبان ای عزیز ای دارای قهر ای با عظمت ای آفریننده ای
بارِئُ یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ یا مُبیدُ
پدید آورنده ای صورت بخش ای سود دهنده ای تدبیر کننده ای محکم کار ای سبب آغازخلقت و ای سبب پایان آن ای نابود کننده
یا وَدُودُ یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا رَقیبُ یا
ای محبت شعار ای پسندیده ای معبود خلق ای دور و ای نزدیک ای پاسخ دهنده ای نگهبان ای
حَسیبُ یا بَدیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ یا سَمیعُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا کَریمُ
حساب دارنده ای نوین آفرین ای رفیع مقام ای بلند مرتبه ای شنوا ای دانا ای بردبار ای کریم
یا حَکیمُ یا قَدیمُ یا عَلِیُّ یا عَظیمُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا
ای فرازنه ای قدیم ای والا ای بزرگ ای مهرپیشه و ای نعمت بخش ای پاداش ده ای
مُسْتَعانُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا وَکیلُ یا کَفیلُ یا مُقیلُ یا مُنیلُ یا نَبیلُ
یاری جسته شده ای پُر جلالت ای زیبا ای وکیل ای کفیل ای درگذرنده ای نعمت رساننده ای ماهر
یا دَلیلُ یا هادی یا بادی یا اَوَّلُ یا اخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا قآئِمُ یا
ای راهنما ای رهبر ای آغاز کننده ای اول ای آخر ای ظاهر ای باطن ای استوار ای
دآئِمُ یا عالِمُ یا حاکِمُ یا قاضی یا عادِلُ یا فاصِلُ یا واصِلُ یا طاهِرُ
ابدی ای دانا ای حکم فرما ای داور ای دادگر ای جدا کننده ای پیوند کننده ای پاک
یا مُطَهِّرُ یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ
ای پاکیزه ای توانا ای با اقتدار ای بزرگ ای با عظمت ای یگانه ای تک ای بی نیاز
یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ
ای کسی که نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایی هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقی
وَ لا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ وَلااتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا وَلاَ احْتاجَ اِلی ظَهیرٍ وَ لا
و نباشد با او وزیری و نگرفته برای خود مشاوری و نه نیازمند به کمک کاری است و نه
کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ
معبودی جز او است شایسته ستایشی جز تو نیست پس تو برتری از آنچه ستمکاران گویند
عُلُوّا کَبیرا یا عَلِیُّ یا شامِخُ یا باذِخُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ یا
بسیار برتر، ای والا ای بلند رتبه ای والا مقام ای گشاینده ای عطا بخشنده ای فرح بخش ای
مُفَرِّجُ یا ناصِرُ یا مُنْتَصِرُ یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ یا باعِثُ یا
گشایش دهنده ای یاور ای مددکار ای دریابنده ای هلاک کننده ای انتقام گیرنده ای برانگیزنده ای
وارِثُ یا طالِبُ یا غالِبُ یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ یا تَوّابُ یا اَوّابُ
ارث برنده ای جوینده ای پیروزمند ای کسی که از دستش نرود گریز پایی ای توبه پذیر ای رجوع پذیر
یا وَهّابُ یا مُسَبِّبَ الاْسْبابِ یا مُفَتِّحَ الاْبْوابِ یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِیَ
ای بخشنده ای سبب ساز هر سبب ای گشاینده درهای بسته ای کسی که هر زمان بخوانندش
اَجابَ یا طَهُورُ یا شَکُورُ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا نُورَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ
اجابت کند ای پاکی بخش ای پاداش ده شاکران ای درگذرنده ای آمرزنده ای نور روشنیها ای تدبیر کننده
الاُْموُرِ یا لَطیفُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ یا مُنیرُ یا بَصیرُ یا ظَهیرُ یا کَبیرُ یا
امور ای نعمت بخش ای بینا ای پناه ده ای روشنی ده ای بینا ای پشتیبان ای بزرگ ای
وِتْرُ یا فَرْدُ یا اَبَدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا کافی یا شافی یا وافی یا
یگانه ای بی همتا ای جاویدان ای تکیه گاه ای بی نیاز ای کفایت کننده ای شفا دهنده ای وفا دار ای
مُعافی یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ یا
صحت بخش ای نیکوکار ای زیب بخش ای نعمت ده ای فزون بخش ای بزرگوار ای یگانه شناخته شده ، ای که از برتری
مَنْ عَلا فَقَهَرَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ
بر همه قاهر است ای که فرمانروا است و نیرومند ای که در درونی و از درون آگاه ای بپرستندش و او پاداش دهد
یا مَنْ عُصِیَ فَغَفَرَ یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ وَ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَ لا
ای که نافرمانیش کنند و بیامرزد ای که در فکرها نگنجد و دیده ای او را درنیابد و هیچ
یَخْفی عَلَیْهِ اَثَرٌ یا رازِقَ الْبَشَرِ یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ یا عالِیَ الْمَکانِ یا
کاری بر او پنهان نماند ای روزی ده بشر ای اندازه گیر هر اندازه ای والا مکان ای
شَدیدَ الاْرْکانِ یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ یا قابِلَ الْقُرْبانِ یا ذَاالْمَنِّ
سخت قدرت ای جابجا کننده زمان ای قبول کننده قربانی ای دارنده نعمت
وَالاِْحْسانِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ یا رَحیمُ یا رَحمنُ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ
و احسان ای صاحب عزت و سلطنت ای بخشاینده ای مهربان ای که هر روز
فی شَاْنٍ یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ یا عَظیمَ الشَّاْنِ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ
در کاری است ای که کاری از کار دیگر سرگرمش نکند ای بزرگ مقام ای که در هر
مَکانٍ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ یا
جا هستی ای شنوای هر صدا ای اجابت کننده دعاها ای برآرنده خواسته ها ای
قاضِیَ الْحاجاتِ یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُقیلَ
روا کننده حاجتها ای فرو فرستنده برکات ای رحم کننده بر اشکها (و گریه ها) ای نادیده گیر
الْعَثَراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا وَلِیَّ الْحَسَناتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا
لغزشها ای برطرف کننده ناراحتیها ای بدست دارنده نیکیها ای بالا برنده مقامها ای
مُؤْتِیَ السُّؤُلاتِ یا مُحْیِیَ الاْمْواتِ یا جامِعَ الشَّتاتِ یا مُطَّلِعا عَلَی
دهنده خواسته ها ای زنده کننده مرده ها ای گردآورنده پراکنده ها ای آگاه بر
النِّیّاتِ یا رادَّ ما قَدْ فاتَ یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الاْصْواتُ یا مَنْ لا
نیّتهای دل ای برگرداننده آنچه از دست رفته ، ای که صداها بر او مشتبه نشود ای که (زیادی ) خواهشها او را
تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ وَ لا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ یا نُورَ الاْرْضِ
به ستوه و خستگی در نیاورد و تاریکیها او را فرا نگیرد ای روشنی زمین
والسَّمواتِ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا بارِئَ النَّسَمِ یا جامِعَ
و آسمانها ای سرشار دهنده نعمتها ای جلوگیر رنج و ملالها ای آفریننده انسان ای گردآورنده
الاْمَمِ یا شافِیَ السَّقَمِ یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ یا
ملتها ای بهبودی ده بیماریها ای خالق روشنی و تاریکیها ای صاحب جود و کرم ای
مَنْ لا یَطَاءُ عَرْشَهُ قَدَمٌ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ یا اَسْمَعَ
که گامی به عرشش نرسد ای بخشنده ترین بخشندگان ای کریم ترین کریمان ای شنواترین
السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخائِفینَ
شنوایان ای بیناترین بینایان ای پناه پناه جویان ای ایمنی بخش ترسناکان
یا ظَهْرَ اللاّجینَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا غایَهَ
ای پشت و پناه پناهندگان ای یاور مؤ منان ای فریادرس فریادطلبان ای منتها مقصود
الطّالِبینَ یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّ
خواهندگان ای رفیق هر غریب و مونس هر تنها ای پناه هر
طَریدٍ یا مَاْوی کُلِّ شَریدٍ یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّهٍ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ
آواره ای جای ده هر گریخته ای نگهدار هر گمشده ای رحم کننده پیر کهن سال
یا رازِقَ الّطِفْلِ الصَّغیرِ یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ یا فاکَّ کُلِّ اَسیرٍ یا
ای روزی ده کودک خردسال ای پیوند دهنده استخوان شکسته ای رها کننده هر گرفتار دربند ای
مُغْنِیَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ
بی نیاز کن هر بینوای مستمند ای پناه ترسناکِ پناه جو ای که چاره اندیشی
وَالتَّقْدیرُ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلی
و اندازه گیری کارها بدست او است ای که هر مشکلی برای او سهل و آسان است ای که بی نیازی از
تَفْسیرٍ یا مَنْ هُوَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ خَبیرٌ یا
شرح و تفسیر ای که بر هر چیز توانایی ای که بهر چیز خبیر و آگاهی ای
مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصیرٌ یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ یا فالِقَ الاِْصْباحِ یا باعِثَ
که به هر چیز بینایی ای فرستنده بادها ای شکافنده روشنی صبح ای برانگیزنده
الاْرْواحِ یا ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ یا سامِعَ کُلِّ
جانها ای صاحب جود و سخا ای که بدست قدرت او است هر کلید ای شنونده هر
صَوْتٍ یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ یا مُحْیِیَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ یا عُدَّتی
صدا ای جلوتر از هر گذشته ای زنده کننده هر شخصی پس از مرگ ای ذخیره من در روز
فی شِدَّتی یا حافِظی فی غُرْبَتی یا مُونِسی فی وَحْدَتی یا وَلِیی
سختی و دشواری ای نگهدارم در روز غربت و بی کسی ای همدمم در تنهایی ای ولی
فی نِعْمَتی یا کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ وَ تُسَلِّمُنیِ الاْقارِبُ
نعمتم ای پناهگاه من در آن هنگام که راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان
وَ یَخْذُلُنی کُلُّ صاحِبٍ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ
مرا واگذارند و هر رفیق و دوستی دست از یاریم بکشند ای تکیه گاه هرکس که تکیه گاهی ندارد ای پشتوان آن کس که پشتوانه ندارد
یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُ
ای ذخیره تهیدستان ای نگهدار کسی که نگهداری ندارد ای پناهگاه آن کس که پناهگاهی ندارد
یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ
ای گنج بی گنجان ای پایه محکم آن کس که پایه محکمی ندارد ای فریادرس کسی که فریادرس ندارد
یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ یا جارِیَ اللَّصیقَ یا رُکْنِیَ الْوَثیقَ یا اِلهی
ای همسایه بی همسایگان ای همسایه به من پیوسته ای رکن استوار من ای معبود
بِالتَّحْقیقِ یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ یا شَفیقُ یا رَفیقُ فُکَّنی مِنْ حَلَقِ
مسلَّم من ای پروردگار خانه کعبه ای مهربان ای رفیق آزادم کن از حلقه های
الْمَضیقِ وَاصْرِفْ عَنّی کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضیقٍ وَاکْفِنی شَرَّ ما لا اُطیقُ
تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشاری را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم
وَاَعِنّی عَلی ما اُطیقُ یا رآدَّ یُوسُفَ عَلی یَعْقُوبَ یا کاشِفَ ضُرِّ
و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم ای که یوسف را به یعقوب برگرداندی ای که ایوب را از گرفتاری
اَیُّوبَ یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ یا رافِعَ عیسَی بْنِ مَرْیَمَ وَ مُنْجِیَهُ مِنْ
نجات بخشیدی ای آمرزنده خطای داود ای بالا برنده عیسی بن مریم و نجات دهنده او از
اَیْدِی الْیَهوُدِ یا مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِی الظُّلُماتِ یا مُصْطَفِیَ
دست یهود ای پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهای دریا ای برگزیننده
مُوسی بِالْکَلِماتِ یا مَنْ غَفَرَ لِآدَمَ خَطیَّئَتَهُ وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکانا
موسی (بوسیله سخن گفتن ) بدان کلمات ای که بخشیدی بر آدم خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایی
عَلِیّا بِرَحْمَتِهِ یا مَنْ نَجّی نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الاْوُلی
بلند بردی ای که نوح را از غرق نجات دادی ای که قوم عاد قدیم را هلاک کردی
وَ ثَمُودَ فَما اَبْقی وَ قَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ اِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَ اَطْغی
و ثمودیان را باقی نگذاشتی و پیش از آنها قوم نوح را که آنها ستمگرتر و سرکش تر بودند
وَالْمُؤْتَفِکَهَ اَهْوی یا مَنْ دَمَّرَ عَلی قَوْمِ لوُطٍ وَ دَمْدَمَ عَلی قَوْمِ
و دهکده های واژگون را بیفکندی ای که نابودی بر قوم لوط فرستادی و هلاک کردی قوم
شُعَیْبٍ یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلا یا مَنِ اتَّخَذَ مُوسی کَلیما وَاتَّخَذَ
شعیب را ای که ابراهیم را خلیل گرفتی ای که موسی را هم سخن خود ساختی و
مُحَمَّدا صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیبا یا مُؤْتِیَ لُقْمانَ
محمد صلی الله علیه و آله را حبیب خود کردی ای که به لقمان
الْحِکْمَهَ وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکا لا یَنْبَغی لاِحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ یا مَنْ
حکمت عطا کردی و به سلیمان فرمانروایی و پادشاهی آن چنانی دادی که برای هیچکس پس از او
نَصَرَ ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَی الْمُلُوکِ الْجَبابِرَهِ یا مَنْ اَعْطَی الْخِضْرَ الْحَیوهَ
شایسته نبود ای که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یاری دادی ای که به خضر آب حیات دادی
وَرَدَّ لِیُوشَعَ بْنِ نوُنٍ الشَّمْسَ بَعْدَ غرُوُبِها یا مَنْ رَبَطَ عَلی قَلْبِ اُمِّ
و برای یوشع بن نون آفتاب را پس از غروب کردن برگرداندی ای که به دل مادر موسی آرامش بخشیدی
مُوسی وَاَحْصَنَ فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ یا مَنْ حَصَّنَ یَحْیَی بْنَ
و دامن مریم دختر عمران را از آلودگی نگهداشتی ای که یحیی بن
زَکَرِیّا مِنَ الذَّنْبِ وَسَکَّنَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبَ یا مَنْ بَشَّرَ زَکَرِیّا
زکریا را از گناه حفظ کردی و خشم موسی را فرو نشاندی ای که زکریا را به ولادت
بِیَحْیی یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ الذَّبْحِ بِذِبْحٍ عَظیمٍ یا مَنْ قَبِلَ قُرْبانَ
یحیی مژده دادی ای که اسماعیل را به آن ذبح عظیم فدا فرستادی ای که قربانی
هابیلَ وَجَعَلَ اللَّعْنَهَ عَلی قابیلَ یا هازِمَ الاْحْزابِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ
هابیل را پذیرفتی و لعنت را بر قابیل مقرر ساختی ای پراکنده کننده احزاب برای پشتیبانی محمد صلی الله
عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلی جَمیعِ الْمُرْسَلینَ
علیه و آله درود فرست بر محمد و آل محمد و بر تمامی رسولان
وَ مَلاَّئِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَهْلِ طاعَتِکَ اَجْمَعینَ وَ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ مَسْئَلَهٍ
و فرشتگان مقرب و همه آنان که فرمانبرداری تو کنند و از تو می خواهم به هر سؤ الی
سَئَلَکَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَی الاِْجابَهِ یا اَللّهُ یا
که از تو می کنند هر یک از آن اشخاصی که از آنها راضی هستی و در نتیجه اجابت را برایش مسلم کردی ای خدا ای
اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ
خدا ای خدا ای بخشاینده ای بخشاینده ای بخشاینده ای مهربان ای مهربان ای مهربان
یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَ الاْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ
ای صاحب جلال و بزرگواری ای صاحب جلال و بزرگواری ای صاحب جلال و بزرگواری
بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ اَوْ اَنْزَلْتَهُ فی
بدان بدان بدان بدان بدان بدان بدان تو را می خوانم به حق هر نامی که خود را بدان نامیدی یا در
شَیْءٍ مِنْ کُتُبِکَ اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ
یکی از کتابهای خود آن را نازل کردی یا آن را در علم غیب برای خویشتن برگزیدی و بدان وسائلی که
مِنْ عَرْشِکَ وَ بِمُنْتَهَی الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِما لَوْ اَنَّ ما فِی الاْرْضِ
عرشت را عزت بخشید و به منتهای رحمت از کتابت و بدانچه ((اگر
مِنْ شَجَرَهٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ
هر درختی که در زمین است قلم باشند و دریا با هفت دریای دیگر که آن را کمک دهند مرکب بود کلمات
اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ وَ اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ الْحُسْنَی الَّتی نَعَتَّها فی
خدا تمام نمی شد براستی خدا نیرومند و فرزانه است )) و از تو می خواهم به حق آن نامهای نیکویت که در
کِتابِکَ فَقُلْتَ وَلِلّهِ الاْسْمآءُ الْحُسْنی فَادْعوُهُ بِها وَ قُلْتَ اُدْعُونی
قرآن توصیفشان کرده ای و فرموده ای :((وبرای خدا است نامهای نیکو پس او را بدان نامها بخوانید)) و باز فرمودی ((مرا بخوانید
اَسْتَجِبْ لَکُمْ وَ قُلْتَ وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادی عَنّی فَانّی قَریبٌ اُجیبُ
تا اجابت کنم شما را)) و نیز فرمودی ((و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزدیکم و پاسخ دهم
دَعْوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ وَ قُلْتَ یا عِبادِیَ الّذَینَ اَسْرَفوُا عَلی اَنْفُسِهِمْ
دعای خواننده را هنگامی که مرا بخواند)) و فرمودی ((ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روی کردید
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ
از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را بیامرزد و او است آمرزنده
الرَّحیمُ وَاَنَا اَسْاَلُکَ یا اِلهی وَ اَدْعُوکَ یا رَبِّ وَ اَرْجُوکَ یا سَیِّدی
مهربان )) و من از تو می خواهم ای معبودم و می خوانمت پروردگارا و امیدوار توام ای آقای من
وَ اَطْمَعُ فی اِجابَتی یا مَوْلایَ کَما وَعَدْتَنی وَ قَدْ دَعَوْتُکَ کَما
و از تو طمع اجابت دارم ای مولای من چنانچه به من وعده داده ای و من تو را خواندم چنانچه
اَمَرْتَنی فَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
به من دستور دادی پس انجام ده درباره من آن آنچه را تو شایسته آنی ای کریم وستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
وَ صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ
و درود خدا بر محمد و آلش همگی
پس دعا و حاجت خود را بگو که انشا الله تعالی به آن دست یابی و در روایت «مهج الدعوات» آمده است که هرگز این دعا را هرگز بدون طهارت نخوانید.
ختم دعای مشلول:
در کتاب مصابیح الجنان این چنین آمده است:
ختم دعای مشلول را باید تا چهل روز، روزی یک بار، یا تا بیست روز و روزی دو بار ، و یا تا هفت روز روزی سه بار خواند.
امام علی علیه السلام به جوان فرمود: شب دعا را 10 بار بخواند و توصیه ایشان این بود که روزی یک بار، یا حتی هفته ای یک بار خوانده شود چرا که اسم اعظم خدا در آن هست.
فضیلت های دعای مشلول
دعای مشلول دارای خواص فراوانی است از جمله :
- برآورده شدن هر نیازی
- کشایده شدن هر گمراهی به راه خدا
- استجابت هر دعایی
- کشیده شدن هر کاهل نماز و سست دینی به سوی خدا
- شفای هر بیماری
- ترمیم هر شکسته ای
- آمرزیده شدن هر گناهی
- گشایش هر بخت بسته ای
- به نوا رسیدن هر بینوایی
- ادا شدن هر بدهکاری
- پوشانده شدن هر عیبی
- ایمنی یافتن هر که از شیطان پلید و سلطان زورگو در هراس باشد
- رفع هر چشم زخمی
و همه این خواص در گرو نیت خالص و پاک بودن بنده و عبد مورد رضایت خدا میسر خواهد شد.