پست عاشقانه فریدون آسرایی به مناسب ولنتاین + فیلم

فریدون آسرایی در تازه ترین پست اینستاگرامی خود ویدیویی دیدنی از یکی از موزیک هایش را برای طرفدارانش به اشتراک گذاشت و روز عشق را به آنها تبریک گفت که شما هم میتوانید در ادامه مطلب این پست منتشر شده توسط وی را مشاهده کنید.


عاقلان نقطه‌ی پَرگارِ وجودند ولی عشق دانَد که در این دایره سرگردانَند! ‌ ‌#ولنتاین_مبارک امیدوارم هر روزتون سرشار از عشق باشه و تنورِ دلتون همیشه گرم...⚘ ‌

بیوگرافی فریدون آسرایی

  • نام:فریدون
  • نام خانوادگی:آسرایی
  • تاریخ تولد:1335/5/17
  • محل تولد:آسرا، کرج

فریدون آسرایی از خوانندگان پاپ ایرانی در 17 مرداد 1335 در منطقه آسارا در 40 کیلومتری کرج در جاده چالوس به دنیا آمد.او بچه یکی مانده به آخر است.

بیوگرافی فریدون آسرایی

تحصیلات فریدون آسرایی

فریدون آسرایی دیپلمش را در ایران گرفت و در لشکر 64 ارومیه خدمت کرد و چون زن برادرش فیلیپینی بود.به کمک ایشان در شهر مانیل آن کشور 8 سال درس خواند که حاصلش مهندسی کشاورزی بود که 3 سال آن را برای فوق لیسانس خواند که منصرف شد و به تهران آمد . فریدون آسرایی بعد از تحصیلات مقدماتی، در ژوئیه 1987 به شهر ونکوور کانادا مهاجرت کرد و 14 سال در آنجا زندگی کرد .

عکس قدیمی فریدون آسرایی و مادرشان

ازدواج

فریدون آسرایی خارج از کشور دوران نامزدیکوتاهی داشته و چندین بار به گفته خود عاشق شده ولی به ازدواج نرسیده است، او در حال حاضر مجرد می باشد .

ماجرای عشق های نافرجام آسرایی

آسرایی:وقتی که وارد کانادا شدم، آن جا در یک مکانیکی کار کردم و بعد مدتی به کار پیتزارسانی مشغول بودم. بعد هم نامه رسانی کردم و کم کم تاکسی خریدم تا اینکه یک رستوران زدم. مابین این اتفاقات عاشق شدم و بعد ترک عشق کردم و از آن جا رفتم. پس از این ها یک بار در کانادا نامزد کردم که به هم خورد و به ایران برگشتم. در این جا بعد از مدتی عاشق شدم و آهنگ «خوشگل عاشق» را برای او خواندم، اما پس از مدتی وی به خارج رفت و اینجا بودکه «خداحافظ» را خواندم و بعد «سلام» و والسلام .

Fereydoun Asraei

صدا از کودکی

من از کلاس پنجم دبستان شروع به خواندن کردم. آن موقع علاقه زیادی به اذان آقای موذن زاده داشتم، در کلاس درس همیشه می خواندم و بچه ها گوش می کردند.

خوانندگی ارثی

علاقه به خوانندگی ارثی است در خانواده من عمویم صدای خیلی خوبی داشت پدر و برادر بزرگم سال های سال در مراسم های مختلف خانوادگی آواز می خوانند .

خواننده حرفه ای و کنسرت در خارج

بعد از اتمام دوره دانشجویی در سال 13987 میلادی، وقتی به کانادا رفتم با یکی از دوستانم که موزیسین بود دور هم که جمع می شدیم برای دل خودمان شروع می کردیم به خواندن. من هم می خواندم

بعد از یک مدت دوست من یک کیبورد خریداری کرد و از من خواست با او موسیقی کار کنم آن موقع گروهی به نام غزال کار موسیقی انجام می دادند. ما هم به آنها اضافه شدیم که نتیجه آن تبدیل شد به اجرای 2 کنسرت در تورنتو و دیگری در شهر اتاوا و بعد از آن به ونکوور کانادا رفتم. در سال 81 هم گروه پرواز را تشکیل دادم و مدت ها خواننده آن گروه بودم.

فعالیت آسرایی با سایر خوانندگان ؟

همکاری با خواننده های آن ور آبی

در لس آنجلس با خواننده های آن ور آبی فعالیت های جدی داشته است، او حالا در ایران و در تلویزیون هم حضور دارد !

شغل دوم در کانادا

فریدون آسرایی در کانادا بصورت جدی وارد کار بیزینس شد، از رستوران داری تا 3 فروشگاه DVD و CD پخش موسیقی بخش از فعالیت های اقتصادی وی در کانادا بود .

انتشار اولین آلبوم

بعد از بازگشت از خارج، او اولین آلبومش را با تنظیم رامین زمانی و با نام اولین سلام، در سال 1380 روانه بازار کرد این آلبوم، موفقیتی حاصل نکرد ولی دومین آلبوم رسمی وی به نام غریبه، توانست موفقیت قابل توجهی کسب کند

آلبوم غریبه فریدون آسرایی

فریدون آسرایی فعالیت های هنری خود را در ایران پس از بازگشت از کانادا با آلبومی به نام “غریبه” آغاز کرد، که این آلبوم فریدون آسرایی، رکورد فروش در ایران را شکست. گل هیاهو آخرین کار آلبوم بود.

فریدون آسرایی با غریبه (ترانه مورد علاقه اش) راه خواندنش را پیدا کرد. ترانه کبوتر را از یک مجله پیدا کرد. فریدون آسرایی توسط دیدن فیلمهای از کرخه تا راین و آژانس شیشه ای با جنگ آشنا و احساس ترانه بوی سیبرا به دست آورد. فریدون آسرایی ملودی 7 ترانه آلبوم را خودش ساخت. آلبوم بعدی فریدون آسرایی با نام سرگذشت وارد بازار شد که یکی از آهنگهای او با نام ای وطن در این آلبوم قرار دارد.

آهنگ و آلبوم های فریدون آسرایی

سفیر مبرزه با مواد مخدر !

آسرایی آلبوم گروهی نه بگو را در راستای کمک به پیشگیری از آسیب های اجتماعی و افزایش سطح اطلاع افراد جامعه نسبت به آسیب های مواد مخدر منتشر کرد؛ در همین راستا ستاد مبارزه با مواد مخدر استان البرز، فریدون آسرایی به عنوان سفیر مبارزه با مواد مخدر انتخاب شد.

فعالیت ها در ایران

من یک استودیوی صدابرداری در شهرک غرب به نام استودیو فرزین دارم که یک مدت در اجاره دوستی بوده و اکنون پس گرفتم و خودم دوباره دارم آن را راه اندازی می کنم.

داوری شب کوک

باربد باباییمجری شبکه های ماهواره در ایده ای که به صدا و سیما داد توانست مسابقه ای همانند شوی استعداد یابی شبکه های ماهواره رو در ایران با نام شب کوک راه اندازی کند که فریدون آسرایی جز یکی از داوران این برنامه می باشد .

اهل فوتبال و تیم مورد علاقه

من در زمین چمن حیدرنیای تهران به طور منظم فوتبال بازی می کنم و خیلی هم فوتبالی ام، در ایران طرفدار تیمی نیستم، چون فوتبال باشگاهی ایران را متاسفانه در حد کشورم نمی دانم و ضعیف است .من رئال مادرید را خیلی دوست دارم.

تیم ملی و کیروش

ولی تیم ملی کشورمان را به دلیل عرق به وطن و همچنین حضور و داشتن یک مربی خوب، فهیم و دوست داشتنی به نام کارلوس کی روشخیلی پیگیری می کنم و فکر می کنم یکی از خوش شانسی های مردم ایران داشتن این تیم ملی با این مربی است.

این را هم بگویم که مقایسه آقای کی روش با مربیان داخلی مانند مقایسه یک دندانپزشک متخصص و جراح با دندانپزشک تجربی می ماند.

فریدون آسرایی

نظرات فریدون آسرایی در رابطه با موسیقی و تحول آن

استیجی که برایشان تدارک دیده شده بسیار زیبا و حرفه ای است. به تعداد داورها یکی اضافه شده و روز به روز شرایط بهتر می شود. اگر ما واقعا می خواهیم از موسیقی حمایت کنیم به جای داستان درست کردن و حرف و حدیث ها و تهمت ها بیاییم کمک کنیم. یک سری افراد با موسیقی ضدیت دارند و دوست ندارند این بخش از هنر در ایران دیده شود. البته بعضی افراد بعد از یک سری رف هایی که زده بودند عذرخواهی کردند .

ما تلاش مان بر این است که یک قدم خوب برای جوان هایی برداریم که این فرصت در اختیارشان نیست تا خودشان را به خوبی در مرحله بعدی نشان دهند. در این مرحله خواندن آن ها با موزیک خواهدبود و جذابیت بیش تری خواهدداشت. شک ندارم که این برنامه همه قابلیت های تبدیل شدن به یک موج بزرگ را در تلویزیون ایران دارد .

یک خواننده خوب

خواننده «عشق یعنی» تعریف جداگانه و آکادمیکی از یک خواننده خوب دارد. او معتقد است همان طور که فقط تمرین و استعداد نمی تواند به تنهایی به شناساندن شخصیت یک هنرمند در حوزه موسیقی کمک کند. حضور در یک آکادمی یا یک برنامه موسیقی هم قرار نیست به «خواننده شدن» یک هنرجو ختم شود. آسرایی مجموعه ای از برخی عوامل را در همه گیر شد استعداد و توانایی های یک خواننده موثر می داند .

که در این بین برخی آموزش ها، ریزه کار های، مباحث آموزشی و تئوریک نیز کارساز است:«شما در مورد صدا صحبت می کنید ولی آنچه را که من دارم می بینم آن است که صدا تنها عامل موفقیت یک انسان نیست. خیلی از چهره های معروف ما در داخل و خارج کشور صداهای خاصی ندارند و مثال های زیادی برای آن هست .

شاید اخلاقی نباشد که من بخواهم اسم ببرم، ولی بسیاری از چهره های موسیقی داخل و خارج کشور هیچ صدایی ندارند و تنها برخی قواعد بازی که ما از این به بعد با لفظ «کاراکتر خوانندگی» از آن ها یاد خواهیم کرد، باعث شده بتوانند به خوبی خودی نشان دهند و کارشان بگیرد و حالا ستاره های موسیقی کشور لقب بگیرند. «کاراکتر خوانندگی» عبارت است از یک مجموعه و پکیجی که باید دست به دست هم بدهد تا فرد را به شهرت برساند و در اصطلاح خمیرمایه خوانندگی را در شخصیت هنری و اجتماعی این فرد بسازد. الان خوانندگی فقط داشتن صدای خوب و آکادمیک نیست. این حرف ها را حمید حامی در این چند سال بارها و بارها فریاد زده و گفته .

یک مجموعه بسیار مهم در کار خوانندگی است که دست به دست می دهند تا یک فرد را موفق کند. باز هم نمونه های زیادی هستند که می توان از آن ها نام برد که به رغم نداشتن یک صدای خوب، با تکیه بر دیگر اصول خوانندگی از قبیل استایل، سبک، تکنیک، کاریزما و… توانسته اند ضعف صدای خود را زیر سایه ببرند و توانسته اند چهره های موفقی باشند .

علاوه بر این بچه ها باید این شانس را داشته باشند تا یک آهنگ هیت را بخوانند و آهنگ خوب برایشان ساخته شود. وضعیت اجتماعی و مالی انسان ها در ایران از نظر اختلاف طبقاتی بسیار متفاوت است و خیلی ها هستند که موقعیت مالی مناسبی برای انتشار آلبوم ندارند. «شب کوک» در حال فراهم کردن مقدماتی است که برای افراد و هنرجویان بااستعداد و نفرات برگزیده اش شرایطی را فراهم کند که هم آلبومش تولید شود، هم آثارش به گوش مردم برسد و از همه مهم تر برخی اصول را به او یاد بدهد و مسیر درست را نشان دهد .»

موسیقی در ایران مظلوم است

آسرایی از سال های بایکوت موسیقی در کشور خاطرات خوبی ندارد. اعتقاد دارد چهره های زیادی بودند که به دلیل نگاه نادرست به موسیقی، زندگی و عمر هنری شان به باد رفت و نتوانستند در سال های اوج کاری شان، صدای خود را به گوش مخاطب برسانند و حالا که چنین بستری در جامعه برای این هنر فراگیر فراهم آمده بهتر است در بهترین حالت ممکن در راستای اشاعه و همه گیری آن تلاش کرد:«موسیقی همیشه مظلوم واقع شده است و بعد از 30 سال با بدبختی به اینجا رسیده است. بنابراین داشتن برنامه موسیقی به این شکل در ایران بی سابقه بوده و به نظر من یک قدم بسیار خوب است و باید از آن حمایت کرد. موسیقی هنر مظلوم و بی پشتوانه ای است. چهره های زیای در همه این سال ها بوده اند که به دلیل نداشتن تریبون مناسب، شرایط مالی خوب و بسیاری دیگر از کمبودها، با سرخوردگی از حوزه موسیقی رفته اند و زندگی و انگیزه شان را از دست داده اند .

به هر حال در دوران حاضر در مقایسه با دوران گذشته شرایط بهتر شده است. من فکر می کنم موسیقی در کشور دوران جدیدی را تجربه می کند و این دوران جدید می تواند زمینه ساز اتفاقات جالبی در این حوزه باشد .»

زندگینامه فریدون آسرایی

فریدون آسرایی مهمان برنامه خندوانه

فریدون آسرایی مهمان برنامه خندوانه بود. آسرایی در ابتدا با بیان اینکه پس از 30 اجرای پشت سر هم به حنجره اش فشار وارد شده، گفت:وقتی به دکتر مراجعه کردم به من گفته شد که با این اوضاع نزدیک به سرطان حنجره هستم، ولی بعد داروهایی را مصرف کردم و سه روز هم به دستور پزشک حرف نزدم که مشکل مرتفع شد. وی با اشاره به تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی در فیلیپین و مهاجرت به کانادا اظهار داشت:وقتی که وارد کانادا شدم، آن جا در یک مکانیکی کار کردم و بعد مدتی به کار پیتزا رسانی مشغول بودم. بعد هم نامه رسانی کردم و کم کم تاکسی خریدم تا اینکه یک رستوران زدم. خواننده آهنگ «آهای خوشگل عاشق» ادامه داد:مابین این اتفاقات عاشق شدم و بعد ترک عشق کردم و از آن جا رفتم. پس از این ها یک بار در کانادا نامزد کردم که به هم خورد و به ایران برگشتم. در این جا بعد از مدتی عاشق شدم و آهنگ «خوشگل عاشق» را برای او خواندم، اما پس از مدتی وی به خارج رفت و اینجا بودکه «خداحافظ» را خواندم و بعد «سلام» و والسلام. رامبد در اینجا پس از این که آسرایی گفت از 50 سالگی به بعد دیگر عشق را ترک کردم، با ناراحتی پرسید:چراا؟! همیشه عشق باید به نحوی وجود داشته باشد. فریدون آسرایی هم اظهار کرد:پدر و مادر هستند و من واقعا عشق را از مادرم یاد گرفتم، چرا که به نظرم مادر تنها عاشق واقعی است که در هر شرایطی به علاقه اش پایبند است. جوان پس از این حرف انگار که تلنگری خورده باشد، گفت:بله اصلا یادم رفته بود که پدر و مادر هم هستند و یک لحظه فراموش کردم که پدر و مادر دارم چرا که ما فکر می کنیم مدام باید در فاز دیگری دنبال عشق باشیم . instagram fereydoun asraei از جمله فعالیت های تلویزیونی وی می توان به حضور در شبکه نسیم به عنوان یکی از داوران برنامه شب کوک اشاره کرد .

مصاحبه با فریدون آسرایی

قرمز هستید یا آبی؟ من به هر دو رنگ علاقه دارم؛ اما پرسپولیس یا استقلالی نیستم .

گپی با خواننده پاپ فریدون آسرایی

یعنی پرسپولیسی نیستید؟

یک بار مهرداد میناوندهمین سوال را از من پرسید و من گفتم نه پرسپولیسی هستم نه استقلالی. شاید به این دلیل که رفقای من بیشترشان پرسپولیسی هستند به من می گویند قرمز، اما دوستان استقلالی هم دارم. من نمی خواهم زیاد درمورد فوتبال حرف بزنم اما باید قبول کنیم در فوتبال ما باندبازی وجود دارد. مافیا بخشی از فوتبال جهان سومی هاست. شما هرجا بروید سفارش و رفاقت حرف اول را می زند. چرا کشور ما همیشه مشکل دارد؟ چون تخصص معنی ندارد. مثل این است که مهندس عمران بشود وزیر کشاورزی! من خودم جزو بچه های درسخوان دانشگاه بودم، اما رفتم و در فیلیپین درس خواندم. چون حس می کردم کسی که از روی دست من تقلب می کرد، فردا شاید بشود رئیس من !

چه سالی از ایران رفتید؟ سال 58 رفتم فیلیپین و درس خواندم .

چه شد به سمت موسیقی رفتید؟ آخرین ارز تحصیلی ام که آمد، فرصتی پیش آمد که بروم کانادا. موسیقی، در کانادا برایم جدی شد .

یعنی روزهای دانشجویی نمی خواندید؟ برای دلم می خواندم. به یاد مادرم که خیلی دوستش داشتم و دارم. وقتی با دوستان جمع می شدیم. آن زمان دور و بر من کسی زیاد اهل موسیقی نبود. من رفتم با یکی از دوستانم کانادا. او از ژاپن آمده بود. آن زمان ما ارز دولتی 7 تومانی می گرفتیم. تمام دوران تحصیل من با این پول گذشت. با پول هایی که برادرم تهیه می کرد. ارز که گران شد، دلم نیامد بیشتر از این برایش خرج بتراشم. او برای من پدری کرد. همان 8 سال کافی بود. البته بدم نمی آمد دکترا را هم بگیرم؛ ولی رفتم کانادا .

در کانادا فرصتی برای دکترا پیش نیامد؟

آنجا وارد مرحله جدیدی از زندگی شدم. شکل زندگی من متفاوت شد. از صفر شروع کردم و صاحب بیزینس های خوب شدم. بعد از دو سال برای خودم رستوران زدم. وقتی رسیدم کانادا به ونکوور رفتم و بعد رفتم تورنتو. زمان ورود فقط 20 دلار کانادا توی جیبم داشتم. البته آنجا سازمانی بود که به بیکاران یارانهمی داد. البته این پول، موقت بود و هر روز ماموران می آمدند و شما را برای مشغول شدن به یک کاری ترغیب می کردند. من همیشه گفته ام کسانی که وارد کانادا می شوند، زرنگ ترین و باهوش ترین های کشور خودشان هستند! من وقتی رسیدم پول بلیت هواپیما نداشتم. بلیت اتوبوس گرفتم و سه شبانه روز کامل در راه بودم. به اندازه مسافت زمینی تهران تا لندن. سه شبانه روز در راه بودم تا از تورنتو رسیدم ونکوور. 4500 کیلومتر در اتوبوس بودم. رفتم پیش دوستانم و بعد از دو ماه شروع کردم به کار کردن. اول در یک مکانیکی مشغول کار شدم. چون کانادا سرد بود یک دستگاه کنترلی داشتند که از راه دور، استارت ماشین را می زد و بخاری را روشن می کرد تا وقتی راننده می رود داخل ماشین، هوایش گرم باشد. من کارم نصب این ریموت بود. بعد پولم را جمع کردم و ماشین خریدم و در پیتزافروشی و نامه رسانی یک شرکت ایرانی مشغول کار شدم .

پس این همه درسی که خوانده بودید …

فراموش کنید. آنجا آنقدر زمان نداشتم که تمام کانادا را بگردم و شغل متناسب با تحصیلاتم را پیدا کنم. ضمن آن که آنجا مدرکم اعتبار نداشت و باید تبدیلش می کردم. آنجا می گفتند فعلا کار را شروع کن تا بعد به مدرک رسیدگی شود. باید سخت کار می کردم. از ساعت هفت صبح تا چهار بعد از ظهر و بعدش در پیتزا فروشی. روزهای جمعه پیتزایی تا چهار صبح باز بود. مجبور بودم این طوری کار کنم تا بتوانم پس انداز داشته باشم .

به صورت جدی از چه سالی خوانندگی را شروع کردید؟ از سال 1988 میلادی (19 سال پیش). با گروه غزال در تورنتو. بعد به ونکوور رفتم یک جا خواندم و یک سری بچه ها شنیدند و از من دعوت کردند. آنها در گروه پرواز بودند. من ونکوور را دوست داشتم. آنجا شهر پولدارها، تنبل ها و بازنشسته ها بود. من همیشه می گویم دو سالی که در تورنتو بودم خواب خوب نداشتم. به ده ثانیه نمی رسید که می خوابیدم. خستگی ناپذیر کار کردم؛ اما خوب بود. از تورنتو خاطرات بدی داشتم .

اولین آلبوم جدی شما چه زمانی منتشر شد . سال 79 بود که من آلبوم را در کانادا پخش کردم. یک خاطره عجیب هم از اولین آلبوم بگویم. وقتی آلبوم من پخش شد، در تهران بودم. کارها را در کانادا هماهنگ کرده و قبل از انتشار آلبوم در کانادا به تهران آمده بودم. استقبال از این آلبوم در ایران خیلی خوب بود. همان روزهای اول انتشار آلبوم که به پخش ماشین های تهران راه پیدا کرده بود، با پدرام کشتکار در تجریش رفته بودیم بستنی بخوریم. پک پاترول هم ایستاد که از ضبطش، صدای آلبوم من بلند بود. پدرام به من گفت فریدون، کاست تو خیلی خوب گرفته. من هم با لبخند جوابش را دادم. به هر حال خیلی خوشحال بودم. چهار جوان از آن بیرون آمدند. پدرام به یکی از پسرها گفت فریدون گوش می کنید؟ گفت بله. خوب خوانده و باب سلیقه ما. ما دوستش داریم. پدرام هم به آن پسر گفت این آقا فریدون آسرایی است. پسر خنده اش گرفته بود. دستش را دراز کرد و به من گفت:خوشبختم. من هم مایکل جکسون هستم! حق هم داشت. آلبوم من در کانادا منتشر شده بود و باور نمی کرد خواننده اش تهران باشد. سریع بلند شدم به پدرام گفتم برویم! یک بار هم رفتم سراغ یکی از فروشنده ها و گفتم آلبوم فریدون داری؟ گفت فریدون می خواهی چکار؟ بهتر از او دارم !

مصاحبه با فریدون آسرایی

آلبوم ها

  • سرگذشت 1377
  • سلام 1380 ( ناشر:ترانه)
  • غریبه 1383
  • از تو دورم 1386 ( ناشر:سروش)
  • ریمیکس 1387 ( ناشر:ایران گام)
  • خاطرات گمشده 1390 ( ناشر:جهان تصویر)
  • عشق یعنی 1393 ( ناشر:آوای هنر)

علاقه به فلیپین

من بیشتر به فیلیپین می روم .فیلیپین را با اینکه هوایش مرطوب و گرم است بیشتر از جاهای دیگر دوست دارم، جاهای بهتر دیگری هم برای سفر رفتن وجود دارد، اما من فیلیپین را ترجیح می دهم چون سال ها در آن زندگی کردم .فیلیپین تقریبا مثل کشورم می ماند و با محیط آن آشنایی دارم.

شایعه سرطان حنجره از زبا ن فریدون آسرایی

اجرای سرطان حنجره فریدون اسرایی وی درباره مشکل خود گفت :مدت طولانی بود که در حنجره ام احساس درد می کردم. این مشکل تا حدی پیش رفت که صدایم به زور خارج می شد. به پزشکان زیادی مراجعه کردم، اما هیچ کدام تشخیص درستی ندادند، وی افزود :در نهایت یک پزشک حاذق ضمن معالجه از من درباره علت این درد پرسید و من در جواب گفتم در طول یک ماه بیش از 40 اجرا رفتم. متاسفانه دکتر به من گفت که وضعیت خطرناکی دارم و مشکوک به ابتلا به سرطان حنجره هستم و باید بیش از پیش مراقبت به عمل آورم. او ادامه داد بالاخره با کمک دوستان به دکتر امینی در بیمارستان عرفان معرفی شدم و وی بعد از معاینه دستور جراحی و بیهوشیکامل را به خاطر وضع خطرناکی که داشتم، سریعاً اعلام کردند. او روی حنجره من امواج رادیویی با نام مستعار آر اف اعمال کرد و بعد از این عمل به مدت یک روز بستری بودم آسرایی همچنین گفت :دوران نقاهت من بین دو تا شش ماه تعیین شد. خدا را شکر احساس بهتری نسبت به قبل دارم . استاد آسرایی در شبکه اجتماعی خود نوشت :واجب میدونم کمی توضیح راجع به ناراحتی که در حنجره داشتم بدم چون بعضی از رسانه ها ظاهرا موضوع رو به درستی درک نکردن، بنده بر اثر رفلاکس یا ترشح بیش از حد اسید معده دچار ناراحتی حنجره شدم و یکی از متخصصین وضعیت رو کمی خطرناک اعلام کردند و با مراجعه به چند دکتر تصمیم گرفتم عمل RF رو در انتهای مری انجام بدم تا از بازگشت اسید به مری و حنجره جلوگیری کنم البته زخم معدههم یکی دیگه از مشکلاتم بود و توضیح اینکه من هیچ عمل جراحی روی حنجره انجام ندادم و الان مشکلی هم برای خوندن ندارم و اطلاع رسانیم برای این بود که قبل از عمل جراحی میشه با عمل RF یا رادیو فرکانسی خودتونو به دست تیغ جراحی ندید و تنها دکتر امینی در بیمارستان عرفان این عمل رو انجام میدن در نهایت من حالم خیلی خوبه و حنجره ام مشکلی نداره و دو شب پیش اهنگ جدیدم رو در استودیو خوندم و هفته بعد هم اجرا دارم و کنسرت ها هم از ٢١ مرداد شروع میشه شاد باشید و به شایعه ها اهمیت ندید و حقیقت رو از خودم سوال کنید .

آهنگ مورد علاقه مردم در کنسرت

آهنگ آهای خوشگل عاشق شامل بیشترین همراهی مخاطبان حاضر در سالن می شود که از این جهت خیلی خوشحال هستم به طور معمول این قطعه یک مرتبه در میان کنسرت و یک مرتبه در پایان زمان اجرا، برای هواداران خوانده می شود .او بیش از 24 تک اهنگ نیز در کارنامه هنری خود دارد.

موسیقی شش و هشت احساس ندارد؟

احساس دارد اما خب کاری است که برای حرکات موزون خوانده می شود و اساسا از حال و عواطف من کمی به دور است .

از علایق تا سلیقه های فریدون آسرایی در گفتگو با او

خواننده و سبک مورد علاقه

همه نوع موسیقی را گوش می دهم اما صدای اسطوره ای موسیقی مایک جکسن را دوست دارم همینطور جورج مایکل، سلندیون و همچنین یکسری فضاهای خاص در موسیقی را گوش می دهم .به نام چیل اوت و موسیقی نیوایچ را دوست دارم همچنین موسیقی هایی که فضاهای بوداوار دارند مثل اینگما و …

اهل پرورش گل و گیاه + میوه

من یک باغچه ای در زادگاهم دارم، در محل پدری مان در آسارا که در آنجا یکسری از ایده های خودم را پیاده کرده ام یک مدت در آن باغ خیلی زحمت کشیدم و در آنجاها بیشتر با درخت های میوه طرفیم.

ما گل هم در آنجا داریم مانند یاس و رز ولی بیشتر توجهمان روی میوه است. از گوجه گرفته، زردآلویا آلبالو، گیلاس، سیب، گردوو … هر نوع میوه ای که از هر فصلی شروع می شد، ما در باغ مان داریم .

غذای مورد علاقه

من زیاد اهل غذا نیستم و بیشتر به میوه علاقه مندم اما ما ایرانی ها کباب خوریم، شما کسی را پیدا نمی کنید که بگوید سلطانی یا برگ دوست ندارم، زیاد اهل مرغ نیستم و جوجه کباب می خورم و گوشت گوساله را بهترین گوشت می دانم و به گوشت قرمز بدون چربی بیشتر علاقه مندم .به طوری که چلوکباب برگ را از جوجه کباببیشتر دوست دارم.

برند مورد علاقه

یکسری از برندها هستند که من از زمانی که در کانادا زندگی می کردم دوست داشت از آن زمان لباس های Boss را بیشتر از همه دوست دارم و برندهای دیگری مثل جورجیو آرمانی؛ اما Boss همیشه برند مورد علاقه ام بوده، ورساچی هم برند خوبی است و از برندهای روز دنیاست.

می خواهیم از موسیقی حمایت کنیم

آسرایی از برخی انتقادها و واکنش هایی که درباره سری اول «شب کوک» در برخی از رسانه ها شد، گله مند است و اعتقاد دارد که این قبیل واکنش های تخریبی از سوی افراد و رسانه هایی است که هرگز دل خوشی از موسیقی نداشته و ندارند. او از اتفاقات جدید در سری دوم برنامه می گوید و این که تغییرات زیادی نسبت به دوره اول در این برنامه رخ داده است و پیش بینی می شود استقبال چشمگیری نیز از آن شود .

در همین برنامه ما چند خواننده خیلی خوب داریم. خیلی از آهنگسازها که از ما سراغ فلان خواننده در فلان برنامه را می گیرند و تمایل دارند روی هنر و استعدادش سرمایه گذاری کنند. این یک قدم خوب برای بچه هایی است که پیش تر کسی آن ها را نمی شناخت. از سوی دیگر این نگاه استعدادپروری که به سمت تهیه کننده های موسیقی آمده، بسیار قابل احترام و مهم است. مارکت موسیقی باید به سمت این نگاه جهانی سوق داده شود و حمایت از استعداد چهره های جوان، یکی از اصول مهم در زاییش و همه گیر شدن چهره ها در مارکت داخلی است .

از سوی دیگر شروع هر برنامه ای با همه سختی هایی که در صدا و سیما برای آن وجود دارد، کار راحتی نیست. خیلی ها سال ها به دنبال شروع آن بوده اند و بالاخره از «شب کوک» شروع شده است. خیلی ایرادات و اشکالات و اشتباهات برای آن احساس می شد. ولی باید نفس کار را دید که نتیجه آن چه می شود. در نهایت من فکر می کنم کار قشنگی بود و الان بچه ها خودشان را پیدا کرده اند و امکانات بیش تری از طرف صدا و سیما در اختیارشان قرار داده شده است .

آنجا چند آلبوم جمع کردید؟ یکی . بعد از این که در ایران شهرتی به هم زدید، کنسرتی در کانادا نگذاشتید؟ یا حتی در لس آنجلس؟ نه. بهروز برای آلبوم دوم برادرش به دبی رفت و آقایی هم آمد و گفت سالن نمایشگاه را برای کنسرت هماهنگ می کند. آن موقع من هنوز به خوانندگی برای امرار معاش فکر نمی کردم. شغلم چیز دیگری بود که برایم درآمد خوبی داشت. همکاری من با بهروز برای همان آلبوم اول بود. آلبوم دوم من را پدرام کشتکار تمام کرد. سرعتش بالا بود. هر چیزی که اولین بار می زد بهترین بود. برعکس بهروز که بارها و بارها تغییر می دهد و به مرور، کار را پخته تر می کند. در فاصله آلبوم اول تا دوم، آرام آرام با فضای موسیقی ایران آشنا شدم. یک بار قرار بود یک کنسرت داشته باشیم و قرارداد هم بستیم؛ اما هیچ اتفاقی نیفتاد یعنی قرارداد هیچ ضمانت اجرایی نداشت. مثل همان چیزی که آقای پروین در مورد مدیرفنی گفت (کشک!). یک سال از قرارداد گذشت و دیدم اتفاقی نیفتاد. برگشتم کانادا و یک سال هم ماندم. به من زنگ زدند که چرا رفتی؟ گفتم هر زمان کنسرت داشتید به من بگویید. رفتیم در کیش اجرا کردیم. می خواستیم در تهران اجرا کنیم که سالن تکمیل نبود و اجرا شد. آن هم به دلیل یک سری از مشکلات. تیم ما بعد از آن اجرا نابود شد. بعد از آن، آهنگ خاطرات گمشده را خواندم که سال 90 پخش شد. پول ما را خوردند و باز هم هیچی!… بعد از آن دیدم که من حریف یک سری از آدم ها نمی شوم. چک هم می دهند، اما پول نمی شود و حریفشان نیستم . سال 79 وارد ایران شدید. در این 16 سال راحت تر بودید یا در کانادا . من 15 سال در کانادا بودم .

از چه لحاظ؟ این قراردادها اذیتتان کرده؟ نه. مثلا شهر. شهر تعریف دارد. در همین میرداماد صد تا آپارتمان 4 طبقه داریم که هیچ کدام در یک سطح نیست. یکی دو متر بالاتر است یکی دو متر پایین تر. یکی با آجر است یکی با سنگ. یکی سیاه است یکی سفید. آنجا همه چیز روی اصول است. در یک منطقه فقط می توانی خانه داشته باشی و برج ممنوع است. در یک خیابان هم می شود برج صد طبقه زد. در کانادا امکان ندارد خانه ای پیدا کنید که آبفشان نداشته باشد. تازه چهار سال است در ساختمان های جدید ایران دارد استفاده می شود. در آنجا وضع مالی همه معمولی است. این طور نیست که یکی از زیادی مال بنالد و یکی از نداری. متاسفانه اینجا مردم درگیر مسائل اقتصادی هستند. بیشتر اختلاف ها هم به خاطر پول است .

چرا نخواستید تجربه موفق اقتصادی تان در کانادا را اینجا تکرار کنید؟ اینجا قواعد تجارت فرق می کند. اینجا سر آلبوم «خاطرات گمشده» به بی پولی کامل خوردم و پول نداشتم آلبوم تهیه کنم. یکی از دوستانم گفت چرا کم کاری؟ گفتم «کم کار نیستم. کم پولم»! یکی از دوستان کمک کرد آلبوم را بیرون بدهم. پس از آن به کنسرت دادن رو آوردم و خوانندگی شغلم شد. من خیلی مقاومت کردم تا مافیای موسیقی من را نبلعد. پیشروهای پاپ در 30 سال اخیر ایران مثل آقایان عصار، اصفهانی و اعتمادی، حالا به جشنواره موسیقی حتی دعوت نمی شوند. به دلیل تغییر ذائقه موسیقی مردم، بعضی خوانندگان که شش و هشت می خوانند، بیشتر می فروشند! من هم که مانده ام، فقط دارم مقاومت می کنم تا خفه نشوم .

تجربه از صفر شروع کردن

در فاز اول هدفم، فقط سرمایه می خواستم. پول کار صبحم خرج روزانه من بود و پول کار بعدازظهر ذخیره می شد. بعد رفتم تاکسیرانی که درآمدش بهتر بود. 45 روزه توانستم تاکسی بخرم البته قسطی. زرنگ بودم و گفتم هر دو شیفت را در همین تاکسی کار می کنم. از ده صبح می راندم تا سه صبح. ماهی 6000 دلار کانادا در می آوردم که 4000 دلار برایم می ماند. خب پول زیادی بود. آنجا می توانید همه چیز را قسطی بخرید. پول تاکسی را دو ماهه دادم. در مدتی که آنجا بودم 35 هزار دلار جمع کردم و رستوران خریدم؛ اما به این دلیل که تجربه کافی برای اداره رستوران نداشتم، همه پولم یکجا رفت و ورشکسته شدم. پول رستوران را یکجا داده بودم؛ اما قسطی و ماهی هزار دلار فروختم! شکست در این رستوران، زمینگیرم نکرد. رفتم کلی اطلاعات جمع کردم و اشتباهات کارم را پیدا کردم. البته این کار را باید یک سال قبل می کردم.

دوباره رفتم با یک نفر شریک شدم. بعد از سه ماه رستوران ایرانی و ایتالیایی زدیم. این بار، کارم گرفت و طوری شده بود که مشتری توی صف می ایستاد. وضع ما خوب شده بود. بعد از پنج سال کار خسته کننده و این اواخر رستوران داری، اداره مهاجرت، من را پذیرفت. داشتم می مردم از این همه کار. تا برگه ام آمد، به شریکم گفتم باید بروم سفر. گفتم جای من کارگر بگذار. برگشتم فیلیپین تا از تز خودم دفاع کنم. رفتم آنجا دو ماه ماندم؛ اما کاری برای دفاعیه نکردم. برگشتم کانادا. شریکم می خواست رستوران را بفروشد و فروخت و سهم من را داد. آمدم ایران و هر چه داشتم و نداشتم خوردم! دوباره برگشتم کانادا و از صفر شروع کردم ! با ماشین کار کردم. رفتم توی کار CD و DVD. یک شرکت زدیم برای توزیع محصولات صوتی تصویری. مغازه هایمان زیاد شد و من صاحب یکی از این مغازه ها شدم. ماه اول 1200 دلار فروش داشتم .

فریدون آسرایی

آخرین اخبار