دلتنگی نسیم ادبی برای همسر مرحومش + عکس
نسیم ادبی، بازیگر محبوب سریال گلشیفته، با انتشار پستی در اینستگرام، برای همسرش، لبراهیم اثیری، که دو هفته پیش بر اثر سرطان فوت کرده بود ابراز دلتنگی کرد.
بیوگرافی و زندگینامه
نسیم ادبیبازیگر زن سینما تلویزیون و تئاتر متولد 16 شهریور ماه سال 1355 در تهران می باشد و 41 سال سن دارد.
تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته کارشناسی نمایش با گرایش بازیگری از دانشگاه آزاد اسلامی تهران است.
شروع بازیگری : وی فعالیت سینماییی خود را از سال 1376 با فیلم زندگی آغاز کرد.
ازدواج و همسرش
نسیم ادبی متاهل است و ازدواج کرده است .اسم همسر او ابراهیم اثباتی است که در عرصه موسیقی فعالیت دارد .
همسر نسیم ادبی
گفتگو و مصاحبه با نسیم ادبی
آشنایی هنری ما
نسیم : برای بازی در تئاتر «شمس پرنده» به کارگردانی خانم پری صابری دعوت شدم و ابراهیم هم برای ساخت موسیقی در همان تئاتر همکاری داشت و آشنایی اولیهمان به این صورت شکل گرفت. مدتی گذشت و قرار شد تئاتر «آنتیگونه» به کارگردانی خانم صابری در ایتالیا روی صحنه برود و من و آقای اثباتی در این سفر کاری همسفر شدیم که همین سفر باعث شد بیشتر یکدیگر را بشناسیم. آشناییمان به سال 80 برمیگردد و هفت سال است که با هم ازدواج کردهایم.
شناخت پیش از ازدواج پیشنیاز است
نسیم : به شناخت پیش از ازدواج معتقدم؛ البته میدانم همهچیز را نمیتوان تا قبل از رفتن زیر یک سقف رفتن در مورد طرف مقابل فهمید چون تا وقتی شما زیر یک سقف نرفتهاید فرصتی برای آنکه خودتان را به صورت کامل ابراز کنید و نشان دهید پیدا نمیکنید اما قطعا شناخت پیش از ازدواج بسیار موثر است چون دوطرف میتوانند با علایق و سلایق هم آشنا شوند و روحیات یکدیگر را تا حدی بشناسند که خیلی مهم است.
ابراهیم : آشنایی پیش از ازدواج مثل دروس پیشنیاز دانشگاه است. یکسری دروس را میگذرانید و دانستن در مورد آنها باعث میشود برای درسهای بعدی کمتر در چالش بیفتید. یکسری شناخت و سبک و سنگین کردنها در این دوران به وجود میآید که میتواند در زندگیتان به کمک شما بیاید. درواقع تجربههایی که دو طرف در این دوران کسب میکنند به زمانی که زیر یک سقف میروند کمک میکند تا از خواسته و روحیات هم شناخت بیشتری داشته باشند و در نهایت به درک درستتری از زندگی مشترکشان برسند.
چرا با همسرم ازدواج کردم
نسیم : ابراهیم روحیهای دارد که من همیشه خیلی دوست داشتهام. ایشان بسیار آدم جذابی در جمعهاست و از کمک کردن به دیگران لذت میبرد. در هر جمعی حضور داشته باشد، همه دوست دارند با او صحبت و درددل کنند. حتما شما هم با شخصیتهایی که در جمعها حضوری گرم دارند، آشنا هستید؛ ابراهیم یکی از همین آدمهاست. او به حرفهای همه گوش میکند و سعی میکند تا حد توان به دیگران کمک کند. ابراهیم شخصیت بسیار حمایتگری دارد و خیلی اهل خانواده و خانوادهدوست است.
از همه مهمتر اینکه ابراهیم اعتقاداتی دارد که به آنها پایبند است که این برای من خیلی جالب است. من انسانهایی را که روی عقایدشان پایبند و ثابتقدم هستند، دوست دارم و به نظرم این ویژگی خیلی اهمیت دارد. شخصا نمیتوانم به آدمهایی که هیچ اعتقادی در زندگیشان ندارند و به هیچچیزی اهمیت نمیدهند، اعتماد کنم چون فکر میکنم انسانهای بیثباتی هستند.
ابراهیم معاشرتی و خونگرم است و ما حرفهای زیادی برای گفتن با هم داشتیم و داریم و از همان ابتدای آشناییمان حس کردم میتوانم خیلی چیزها از او یاد بگیرم و واقعا هم از زمان آشناییمان تا به حال خیلی چیزها از او یاد گرفتهام و هرگز احساس تنهایی نکردهام. از همان زمان آشناییمان هم چنین حسی را داشتم؛ اینکه میتوانم با او درددل و صحبت کنم و در کنارش حس خوبی داشته باشم.
ابراهیم : نسیم جان خیلی به من لطف دارند. من فکر میکنم ممکن است دو روح به هم برسند و نسبت به هم کشش داشته باشند. شما طبیعتا در زندگی و روابط اجتماعیتان به افراد بسیاری برخورد میکنید اما کسی را میتوانید دوست داشته باشد که با حضورش به شما تلنگری بخورد و موج و هیجانی در وجودتان ایجاد شود که تداومش براساس خصوصیات و خلقیات طرف مقابلتان باشد. چنین حسی میتواند برایتان جاذبه خلق کند و به سمت آن فرد گرایش پیدا کنید.
من هرقدر بیشتر با نسیم معاشرت و رفاقت داشتم بیشتر حس میکردم او مرا از نظر عاطفی و روحی کامل میکند. هیجاناتی در روح نسیم وجود دارد که فکر میکنم اصلا دلیل موفقیتش در بازیگری هم همین هیجانات باشد. این شور و شوق و هیجان برای من که شاید سکون بیشتری دارم خیلی پرکشش بود. احساس کردم میتوانیم مکمل یکدیگر باشیم و خدا را شکر باهم هماهنگ شدیم.
دنیای موزیسینها قشنگ است
ابراهیم : از سال 73 به صورت حرفهای برای تئاتر موسیقی کار میکنم. عاشق فضاهای دراماتیک هستم و تا الان برای نزدیک به 60 تئاتر موسیقی ساختهام. یک گروه موسیقی هم به سرپرستی و آهنگسازی خودم دارم که تا دوسال پیش «وصل یار» نام داشت ولی بهتازگی نام جدیدی برای آن انتخاب کردهایم که هنوز رسمی نشده است.
نسیم ادبی: شغل ابراهیم را خیلی دوست دارم و فکر میکنم دنیای موزیسینها خیلی قشنگ است. دنیای آنها با دنیای ما بازیگران فرق دارد. من شاید تا قبل از ازدواجم خیلی به این تفاوتها فکر نمیکردم اما از وقتی با ابراهیم زندگی مشترکمان را شروع کردهایم بیشتر با حال و هوای بچههایی که در این رشته فعالیت میکنند آشنا شدهام چون رفت و آمدم با این افراد زیاد شده است. من حتی مدتی در گروه «وصل یار» به عنوان همخوان همکاری میکردم.
کلا دنیای بچههای موزیسین با دنیای ما فرق دارد. منظورم از تفاوت این نیست که آنها بهترند یا ما؛ این تفاوت را وقتی هر دو عالم بازیگری و موسیقی را بشناسید، بهتر درک میکنید. جالب اینکه دو هنر خیلی به هم مربوطند و شاید حتی بتوان گفت بدون هم کامل نمیشوند. به نظر من هنرمندان فعال در موسیقی تودار، خوددار و آرام هستند اما بازیگران پرهیجانتر و برونگراتر هستند.
موسیقی کلاسیک ایرانی و گیتار
ابراهیم : من موسیقی کلاسیک ایرانی مینوازم؛ همان نوع موسیقیای که غالبا با نام موسیقی سنتی میشناسند و البته من این واژه را قبول ندارم چون موسیقی سنتی قالب دیگری است و موسیقی کلاسیک ایرانی استایل خودش را دارد و با موسیقی سنتی متفاوت است. من به خاطر علاقهام به هنرهای دراماتیک نوع موسیقیام هم موسیقی تصویری است و حتی وقتی یک تصنیف ساده کار میکنم، حتما فراز و نشیبها و فضاسازیهایش تصویری است. این نوع موسیقی را از دنیای تئاتر که عاشق آن هستم آموختهام و میتوانم بگویم موسیقیام در حال حاضر فیوژن یا تلفیقی است. ساز زدن را با تنبور شروع کردم اما در روند کاریام نواختن سازهای دیگری مثل تار و سه تار را آموختم و در ارکستر دیوان مینوازم که سازی اصیل ایرانی است و شاید کمتر نامش را شنیده باشید و کمتر هم استفاده میشود.
ادبی: من هم مدتی سهتار و گیتار میزدم اما هیچوقت نتوانستم در نواختنشان به تبحر برسم چون همیشه درگیر کارهای بازیگری بودهام و برای تمرین وقت نگذاشتهام. گیتار را تا مراحل خوبی پیش رفته بودم اما مجبور شدم آن را کنار بگذارم چون وقتی شما مشغول یادگیری نواختن یک ساز میشوید باید برایش وقت بگذارید و تمرین کنید. با یک روز یا دو روز کلاس رفتن در هفته کسی ساز زدن یاد نمیگیرد و باید حداقل سه ساعت در روز تمرین کرد. به نظرم استعدادم در زمینه موسیقی خوب است و اگر ادامه میدادم شاید میتوانستم در حوزه موسیقی هم فعالیت کنم.
ابراهیم : البته نسیم جان سازی را همیشه همراه خود دارد که موهبتی الهی است و آن هم حنجرهاش است. نسیم صدای بسیار خوبی دارد که دامنه بسیار وسیع و خاصی دارد. امیدوارم در آینده از این ساز بیشتر استفاده کند.
خانهمان پر از آهنگ است
نسیم : من عاشق ساز و موسیقی هستم و در خانهمان مرتب نوای موسیقی شنیده میشود. الان هم که به خاطر برنامهای که قرار است ابراهیم در اردیبهشت داشته باشد هفتهای یک روز در خانهمان تمرین گروهی دارند. کلا ابراهیم همیشه در خانه یا مشغول ساز زدن است یا آهنگسازی برای کارهای مختلف. موسیقی با زندگی ما عجین شده که برای من اتفاقی زیباست.
بهترین تفریحمان تماشای تئاتر است
نسیم : تئاتر رفتن مهمترین و بهترین تفریح ماست و همیشه در اولین فرصتی که پیدا کنیم به تماشای تئاتر میرویم. دوستان تئاتری زیادی داریم و همیشه دوستانمان تئاترهایی را روی صحنه دارند که میتوانیم از تماشایشان لذت ببریم. سینما کمتر میرویم اما در خانه گاهی فیلم میبینیم. متاسفانه کمتر پیش میآید به مسافرت برویم چون در سالهای اخیر همیشه سر کار بودهام و فرصت مسافرت دست نداده است؛ البته بارها تصمیم گرفتهایم به سفر برویم اما درگیریهای کاری مجالی برای این کار نگذاشته است.
ابراهیم : کنسرت هم میرویم و کلا عاشق تفریحات فرهنگی هستیم. تئاتر علاقه و شغل هر دوی ماست و دوستانمان هم اکثرا در این حرفه هستند.
نسیم : عاشق رستوران رفتن هستیم. خیلی دوست داریم به رستوران برویم یا گاهی برویم جایی قهوه بخوریم و این عادت را از دوران ابتدای آشناییمان هم داشتهایم.
ابراهیم اثباتی: تمام رستورانهای تهران را دیگر میشناسیم.
کار و زندگیمان در هم گره خورده
نسیم ادبی: کار ما همان تفریح ماست. تماشای تئاتر یا تمرین تئاتر و موسیقی هم شغلمان است و هم تفریحمان و به شکلی در هم تنیده شدهاند که دیگر قابل تفکیک نیستند. شغل من مثل معلمی نیست که مثلا تا ساعت دو در مدرسه و سرکارم باشم و بعد به زندگیام برسم. درواقع کار و زندگی ما یکی شده است.
منتقدهای بیتعارفی هستیم
ابراهیم : من چون عاشق نسیم هستم، او را هم روی صحنه تئاتر دوست دارم و هم در دنیای تصویر. نسیم، بازیگر خیلی خوبی است و من همه کارهایش را دوست دارم. تئاترهایش همه خوبند و سریال «شهرزاد» هم برایم پرکشش است.
نسیم فهم و درک موسیقایی بالایی دارد و من همیشه وقتی کاری را اتود بزنم نسیم اولین کسی است که دوست دارم آن را بشنود و نظرش را بگوید و اگر تایید کند، خوشحال میشوم. نظراتش برایم مهم و موثر است. همسرم هم همیشه در مورد کارهایش از من سوال میکند.
نسیم : درواقع منتقد کارهای یکدیگر هستیم و بیتعارف هم این کار را میکنیم؛ از هم ناراحت هم نمیشویم؛ مثلا ابراهیم تئاترهایم را میبیند و در موردشان نظر میدهد و میگوید فلان بخش خوب بود یا در آن بخش نباید آنطور بازی میکردی و… . من هم متقابلا در مورد موسیقی او نظراتم را میگویم. احساس میکنم به این شکل آدمها میتوانند رشد کنند. اینکه مدام بخواهیم از هم تعریف کنیم و بهبه و چهچه بگوییم به ارتقای کارمان کمکی نمیکند.
پیش از انتخاب نقش با ابراهیم مشورت میکنم
نسیم ادبی: معمولا پیش از انتخاب کارهایم با ابراهیم مشورت میکنم؛ مثلا میگویم فلان پیشنهاد را دارم یا در مورد نقش و طرح اصلی کار با او صحبت میکنم و نظراتش را میشنوم. گاهی ممکن است بگوید به نظرم این نقش به تو نمیخورد یا اینکه بگوید تازه سرکار بودی و بهتر است استراحت کنی.
نسیم ادبی و پژمان جمشیدی
کادوی مخصوص من، موبایل
نسیم : برایم مهم است روز تولدم و سالروز ازدواجمان یاد همسرم بماند. معمولا تولدهای ابراهیم را جشن میگیرم. منظورم از جشن، مهمانی نیست. ما حتی در خانوادهمان گاهی با یک کیک کوچک و جمع خودمان تولدها را جشن میگرفتیم و در خانه من و ابراهیم هم جریان همینطور است.
بهترین و بیشترین هدیهای که از همسرم گرفتم موبایل است. همیشه از سر بدشانسی یا موبایلهایم گم شدهاند یا دزد زده یا از دستم افتاده و نابود شدهاند. خلاصه اینکه همسرم همیشه گزینهای خوب برای خرید هدیه در دست دارد. (میخندد)
وقتی پدر یا مادر باشید دیگر فقط به خودتان فکر نمیکنید
ادبی: دوست دارم بچه داشته باشم و بهش فکر میکنم. به نظرم تجربه پدر یا مادر شدن برای هر فردی رشد و تعالی به دنبال دارد. وقتی یک انسان تبدیل به پدر یا مادر میشود دیگر از اینکه تنها به خودش فکر کند جدا میشود و مسئولیتی را قبول میکند که تا آخر عمر گلویش را میچسبد و رهایش نمیکند. (میخندد)
اثباتی: من هم عاشق بچه هستم. اوایل فکر میکردیم با توجه به شغلمان بچهدار شدن سخت باشد اما هرچه جلوتر رفتیم متوجه شدیم خیلیها در شرایط ما زندگی میکنند و حتی بیشتر از یک فرزند دارند.
نسیم ادبی از حضورش در سریال شهرزاد می گوید
آقای فتحی نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» به کارگردانی خانم ساناز بیان را دیده بودند و این اولین باری بود که بازی مرا میدیدند. پس از آن دستیارشان با من تماس گرفتند و برای بازی در سریال «شهرزاد» دعوت به کار شدم. نقشی که در آن تئاتر داشتم نقش شهلا جاهد بود و بسیار با نقش حمیرا که در سریال «شهرزاد» دارم، متفاوت بود. آقای فتحی برایم توضیح دادند نقش حمیرا یک دختر پرجنبوجوش و پرهیجان است که نسبت به عشق ناآشناست.
این دختر خیلی زود ازدواج کرده و به او اجازه داده نشده درس بخواند و یکسری حسادتها نسبت به خواهر کوچکترش دارد و متلکهایی که به شهرزاد هم میاندازد بیشتر از آنکه از روی بدجنسی و حسادت باشد از روی نادانی است.
من فیلمنامه را خواندم و بعد از خواندن نقش فکر کردم این دختر چقدر پررو است. (میخندد) و به آقای فتحی گفتم مردم با دیدن این کاراکتر به من فحش میدهند. (میخندد) ولی آقای فتحی به من اطمینان دادند نقش خوب است و گفتند اگر مردم به تو فحش بدهند، یعنی اینکه نقش را خوب ایفا کردهای.
فیلمهای سینمایی
زندگی (۱۳۷۶) مانا (۱۳۸۷) حراج (۱۳۹۲) خانه دختر (۱۳۹۳) دوران عاشقی (۱۳۹۳) ارغوان (۱۳۹۳) ذوب شدن پادشاه (۱۳۹۴) چهارشنبه (۱۳۹۵) خوب، بد، جلف (۱۳۹۵)
سریالها
حلقه سبز (۱۳۸۶) شهرزاد(۱۳۹۳) در قصهها زندگی میکنند (۱۳۹۵)
معمای شاه (۱۳۹۴) دیوار به دیوار(۱۳۹۵) عقیق(1396)