تعبیر خواب | تعبیر خواب ابن سیرین | تعبیرخواب یوسف

خواب دیدم "توی جنگل مخوف گم شدم" تعبیرش چی میشه؟ | بیا اینجا تا تعبیرشو بگم

13:05 - 1401/11/15
اگه خواب دیدی در جنگل گم شدی و به دنبال مسیر می گردی ادامه مطلب رو بخون.

پاتوق آنلاین: تعبیر گم شدن در جنگل زن میباشد اگر مردی مجرد ببینید در جنگل گمشده به نشانه ی این است که در اینده ای نزدیک عقد و یا عروسی میکند و همچنین برای دختران مجرد و تنها نیز آمدن خواستگار و یا شوهر کردن تعبیر این خواب است در پایین نیز به چند سوال مهم از طرف کاربران سایت پاسخ داده ایم

سوال: سلام خواب دیدم که با دوست دخترم برای تفریح به جنگل رفتیم و چند نفر میندازن دنبال ما و بعد از اینکه فرار کردیم به جایی رسیدیدم که متوجه شدیم گم شدیم و اونایی که دنبال ما بودند پیدامون کردند و هر دوی ما را کتک زدن تعبیرش چیه؟

پاسخ:با سلام با توجه به توضیحاتتان جدایی مصیبت و غم معنی رویای شماست

ابن سیرین میگوید اگر دیدی در جنگل به شخصی که راهش را گم کرده است کمک میکنی تعبیر این است که در این جهان شرف و بزرگی پیدا خواهی کرد حضرت امام صادق (ع) نیز گم شدن در یک فضای سرسبز و بزرگ شبیه به جنگل را بر چهار وجه تعبیر کرده اند:اول خبر دروغ,دوم:سخن مکروه,ظاهر شدن راز,چهارمصیبت,اگر در خواب خود مرده ای را دیدی که در جنگل گم شده است تعبیر این است که از کسی خرم و شادمان میشوی و نعمت پیدا خواهی کرد اگر دیدی همراه با جمعی از دوستان و یا آشنایان در جنگل گم شده ای و در همین حال گریه میکنی تعبیر این است که از همه گناهان و معصیت ها پیشما می شوی و کردارت نیکو میشود که در آن خشنودی خدای تعالی است،و دست از دنیا برمیداری و طلب اخرت نمایی

1ـ اگر در خواب ، خود را میان جنگلی انبوه ببینید ، علامت آن است که در کارِ تجارت زیان خواهید دید ، در خانواده تان مشاجره و اختلاف روی خواهد داد .

2ـ اگر در خواب میان جنگلی انبوه احساس سرما و گرسنگی کنید ، نشانة آن است که برای پایان دادن به مسئله ای ناخوشایند مجبور می شوید مسافرت کنید .

3ـ دیدن جنگلی از درختان باشکوه ، علامت سعادت و خوشبختی است . این خواب برای کسانی که اهل ادبیات و مطالعه هستند ، علامت آن است که در اجتماع به مقامی ارزشمند دست می یابید و شهرتمند می شوید .

4ـ زنی می گوید: خواب دیدم که در جنگلی غریب بسر می برم ، جنگلی از درختان نارگیل ، و زمین از برگهای خشک پوشیده بود . من گم شده بودم و سرگردان به هر طرف می رفتم . برگهای خشک زیر پایم خش خش می کردند . بعد از ظهر روز بعد تلگرافی به دستم رسید ، خبر مرگ عموزاده ام در آن نوشته شده بو