پرسش و پاسخ ، روانشناسی
بر خلاف میل باطنیم به عقدش درآمدم. دوران نامزدی بود که متوجه شدم اهل دروغ است و پشتکار ندارد و گاهی دست کجی میکند و از لحاظ عقلی درکش نسبت به حل مسائل کم است. اما او خودش را به حدی رام جلوه میداد که بدون مراسم عروسی حاضر شدم با او ادامه دهم و سعی کردم کم کم او را با خود همگام کنم و زندگیام را سامان دهم. از ابتدای زندگیمان با او کارکردم اما او آدمی بود که چون اهل کار و تلاش نبود
داشتههایش را از دست میداد. سعی میکردم راجع به مسائل زندگی با او با صبر و مشورت و همکاری، زندگیمان را سامان بدهیم. به عنوان دختر امروزی از او توقعی جز کسب درآمد و تأمین معاش نداشتم چون او در تمام مسائل مالی و فکری به طرز غیرمنطقی تحت حمایت پدرش بود. تمام قوایم را به کار گرفتم که حتی شده یک گام نجاتش بدهم از این وضعیت ولی او در عملکرد هیچ تغییر کوچکی به وضعیتمان نداد.
زیر یک سقف بودیم و او تعهدی به پول اجاره و هزینههای شارژ و تامین خوراک و پوشاک و نیازهای اولیه ما نداشت. در خلال این زندگی من آرامشم را از دست دادم همواره استرس همراهم بود و کاهش اعتماد به نفس و ناراحتی قلبی و حسادت سراغ من آمد تا اینکه تصمیم گرفتم دیگر کنارش نباشم و دیگر با زندگی نجنگم. از طرفی جامعه پذیرای زن مطلقه نیست و به شدت بیزارم از واژه سنگین طلاق.
الان جداگانه هرکدام در منزل پدری زندگی میکنیم. اما سمت رسمی کردن طلاقمان نرفتیم. او میگوید ادامه بدهیم در صورتی که اعتماد و اعتقادی به ادامه با او و دیگر واقعا حسی به او ندارم بلکه دورانی را که با او گذراندم مرور میکنم به شدت غمگین میشوم. الان من به شدت دچار عدم اراده شدم و همینطور روزهایم را شب میکنم. دیگر مغزم نمیکشد لطفا راهنماییم کنید.
پاسخ دکترمتخصص روانشناسی بالینی
مسلما ًبیکاری یا بیمسئولیتی مردان که ستون اصلی اقتصاد خانواده هستند در این شرایط پرفشار به هر دلیل که باشد استرس زیادی را به زنان وارد میکند. خانمهای زیادی هستند که میگویند شوهرم بیکاره، خسته شدم، چه کار کنم یا حتی میگویند میخواهم طلاق بگیرم. با بیکار شدن شوهر فشار زیادی به شما وارد میشود زیرا علاوه بر مسئولیتهای خانه و فرزندان، حالا باید وظایف دیگری مانند کنترل هزینه را هم برعهده بگیرید.
با در نظر گرفتن نگرانی درباره مسائل اقتصادی، آینده خانواده و شرایط نابسامان همسر، وضعیت پیچیدهتر میشود. ممکن است شوهر شما در این بیکاری نقش داشته باشد یا قربانی شرایط نامساعد کاری شده باشد. به هر صورتی که در این موقعیت ناخوشایند قرار گرفته باشید، راهکارهایی برای کمک به هر دوی شما وجود دارد تا مشکلات کمتری را در رابطه با همسر و محیط خانواده تجربه کنید. ببینید آیا در محل کار قبلیاش اتفاقی افتاده که اعتماد به نفس او را خدشهدار نموده و او را نسبت به کار کردن بیمیل کرده است؟ آیا دچار افسردگی شده است؟ آیا مشکلاتی در رابطهاش با شما دارد؟ آیا عاملی باعث میشود نخواهد در تأمین زندگی مشارکت کند؟ یا فقط تنبل و خودمحور است؟
ناراحتی خود را از وضع موجود با لحنی آرام و مؤثر ابراز کنید و به همسرتان بگویید که از بیکاری او احساس سرخوردگی میکنید. همچنین با دقت و دلسوزی به سخنان او گوش کنید سوالاتی بپرسید و خود را نسبت به علایق و ایدههای او علاقمند نشان دهید. به او بگویید که دوستش دارید و نگران وضعیت او هستید.
اگر متوجه شدید علت سرکار نرفتن شوهرتان این است که پیدا کردن کار و شروع به کار جدید برایش فرآیندی دشوار و مبهم است که نمیتواند به سادگی انجام دهد، به او کمک کنید برای رسیدن به هدف نهایی برنامهریزی روزانه کند و هرروز بخش کوچکی از آن را انجام دهد. به عنوان مثال اول تواناییهای خود و مشاغلی که میتواند انجام دهد را روی کاغذ بیاورد.
سپس در صفحهی نیازمندیها به دنبال فرصتهای شغلی بگردد و چند تلفن بزند، به مصاحبه برود، با دوستان و آشنایان در مورد پیدا کردن کار صحبت کند و از آنها بخواهد در صورت مشاهده فرصت شغلی به او اطلاع بدهند. به صورت حضوری به جاهایی که امکان استخدام شدن برایش وجود دارد برود و در مورد استخدام سوال کند.
اگر مهارت یا اعتماد به نفس شوهرتان برای کار کردن یا درخواست کار پایین است، میتوانید در خانه مسائلی که در مورد آنها نگران است (مانند انجام مصاحبه کاری) را با او تمرین کنید. او را تشویق به یادگیری چیزهای جدید و تقویت مهارتهای ارتباطی و کاری کنید و با همراهی و دلگرمی دادن از پیشرفتهایش حمایت کنید.
گاهی با تاکید بر محبتی که همیشه به همسرتان ابراز کردهاید و کارهایی که برای بهبود زندگی مشترکتان انجام دادهاید میتوانید حس قدردانی را در او بیدار کنید به او القا کنید که دینی نسبت به شما و تأمین آسایشتان دارد. مراقب باشید این یادآوری را به صورت اعتراض یا غرزدن بیان نکنید و منت نگذارید. لحن شما باید آرام و محترمانه باشد تا حس همدلی را در همسرتان ایجاد کند و درصدد تلاش برای ایفای نقش خود در زندگی و برداشتان باری از دوش شما برآید.
اگر همسرتان تمایلی به انجام مسئولیتهایش نشان نمیدهد مسئولیتهای او را به عهده نگیرید. مثلا سعی نکنید با اضافه کار پول بیشتری به خانه بیاورید. در این مورد با او بحث و جدل نکنید و سرکوفت نزنید، با صراحت بگویید توانایی من محدود است و نمیتوانم کارهای بیشتری انجام دهم.
هر روز مسئولیتهایی را به صورت یک لیست برای همسرتان تعیین کنید و از او بخواهید آنها را انجام دهد مثلا خرید خانه را به او بسپارید. اگر به وظایفش به نحو احسن عمل کرد او را تشویق و از او تشکر کنید. نشان بدهید که چقدر از مسئولیتپذیریاش خوشحال میشوید و به او افتخار میکنید. اما اگر وظایفی که به او محول کردهاید را انجام نداده بود از غر زدن و اعتراض بپرهیزید و بر کارهای خوبش تمرکز کنید. دریافت حس خوب از جانب شما بعد از انجام هرکار باعث تقویت انگیزهی او برای خوشحال کردن بیشتر شما میشود.
اگر با وجود عمل به راهکارهای بالا هنوز تعارضاتی در رابطهی شما با شوهرتان در زمان بیکاری وجود دارد لازم است برای ریشه یابی مشکلات، درمان مشکلات شخصیتی که ممکن است در همسرتان وجود داشته باشد یا تعیین و مرزبندی نقشهای جنسیتی و مسئولیتهای هریک از زوجین به روانشناس یا مشاور مجرب مراجعه کنید.
بیکاری در مردان ممکن است دلایلی داشته باشد که به خود مرد و شخصیت او مربوط میشوند. از جمله این دلایل میتوان به مسئولیتپذیری پایین یا تاب آوری پایین در برابر تحمل سختیها و مشکلات، بیثباتی، تنوع طلبی یا توقع زیاد از شرایط کاری اشاره کرد. در این شرایط لازم است با شوهرتان علت را پیدا کنید، در مورد احساسات بد خود نسبت به وضعیت او صحبت کنید و برای صحبتهای او شنوندهی خوبی باشید، با هم برای خروج از بحران برنامهریزی قدم به قدم کنید.
برای رفع نقاط ضعفش از او حمایت کنید. تلاشهای خود برای بهبود زندگی را به او یادآوری کنید، وظایف او را بر عهده نگیرید، به او مسئولیتهایی واگذار کنید، وقتی به خوبی آنها را انجام میدهد تشویقش کنید و در صورت نیاز از روانشناس کمک بگیرید.
به علاوه گاهی افسردگی، اضطراب شدید یا سایر مشکلات روحی باعث کاهش پشتکار و انگیزهی افراد و عملکرد شغلی پایین میشود و میتواند منجر به از دست دادن شغل یا تمایل به بیکاری شود. اگر شوهر شما برخی از این علائم و نشانهها را دارد حتما نیاز به کمک یک متخصص روانشناس دارید.