ظهر چهارشنبه گذشته ساکنان ساختمانی 3طبقه در تهران متوجه صدای درگیری از خانه زن و شوهری شدند که به همراه پسرشان در طبقه دوم زندگی میکردند. همسایهها بارها صدای مشاجره از خانه این زوج و پسرشان را شنیده بودند. بهنظر میرسید پسر جوان این خانواده مدام با پدر و مادرش درگیری دارد. یکی از همسایهها که شماره تلفن دختر خانواده را داشت با او تماس گرفت. دختر خانواده متاهل بود و در جای دیگری زندگی میکرد و وقتی از همسایه شنید صدای مشاجره از خانه پدر و مادرش ساختمان را پر کرده، از همسایه خواست تا به مقابل خانه آنها برود و ببیند ماجرا از چه قرار است. همسایه لحظاتی بعد خود را به مقابل آپارتمان زوج سالخورده رساند و زنگ را به صدا در آورد.
اعتراف پسر به قتل مادر
پسر خانواده هراسان و سراسیمه در را باز کرد و گفت چیزی نشده و مسائل خانوادگی است. این را گفت و در را بست. اگرچه صدای مشاجره دیگر قطع شده بود، اما دختر خانواده وقتی این اتفاقات را از زبان همسایه شنید نگران شد و دقایقی بعد خود را به خانه پدر و مادرش رساند و با صحنه هولناکی روبهرو شد
«پسری در درگیری مادرش را به قتل رسانده و پدرش را مجروح کرده است»، مأمور کلانتری فرجام با گفتن این جمله، ماجرای یک قتل خانوادگی را به قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس کشیک قتل تهران گزارش کرد و طولی نکشید که بازپرس به همراه تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی تهران قدم در صحنه جرم گذاشتند.
مقتول، مادر خانواده و زنی 75ساله بود که بیجان روی زمین افتاده و پدر خانواده نیز بهشدت مصدوم شده و در کنج اتاق افتاده بود. عامل قتل مادر کسی جز پسر 36ساله خانواده نبود که با ضرب و شتم و چاقو مادرش را به قتل رسانده بود. او مجرد بود و با خانوادهاش زندگی میکرد. پسر جوان پدرش را هم کتک زده بود که پیرمرد بهشدت از آنچه اتفاق افتاده بود، شوکه بود.
با این حال مأموران به تحقیق از او پرداختند و او گفت: پسرم مدام با ما درگیری داشت. روز حادثه اصلا متوجه نشدم که بر سر چه موضوعی با مادرش درگیر شد. اما ناگهان صدای درگیری آنها را شنیدم. از او خواستم صدایش را پایین بیاورد، اما او به سمتم هجوم آورد. با من درگیر شده و با مشت چند ضربه به سرم زد. ضربات او به حدی بود که روی زمین افتادم و تقریبا نیمه هوش و گیج بودم. پسرم ناگهان به سمت مادرش حمله کرد و...
دختر خانواده که بیتابی میکرد و نخستین کسی بود که با جسد مادر مواجه شده بود در تحقیقات گفت: برادرم بیماری دوقطبی دارد. روز حادثه من در خانهام بودم که با تماس یکی از همسایه در جریان این درگیری قرار گرفتم، خودم را به اینجا رساندم و با کلیدی که از خانه پدرم داشتم وارد آنجا شدم و چشمم به این صحنه وحشتناک افتاد.