حمایت سحر دولتشاهی از کودکان محک + عکس

08:27 - 1399/11/18
سحر دولتشاهی در تازه ترین پست اینستاگرامیش با انتشار عکسی از خود حمایت خود از کودکان سرطانی محک را به اطلاع طرفدارانش رساند و از آنها هم طلب همکاری کرد که شما هم میتوانید در ادامه مطلب پست منتشر شده وی را مشاهده کنید

به کمپین روز جهانی سرطان محک پیوستم تا همه جهان عشق اعضای خانواده بزرگ محک به قهرمانان کوچکمون رو ببینن. #بیمارستان_محک#خیریه_محک#اینستامحک#سرطان_کودک

بیوگرافی و زندگینامه سحر دولتشاهی

  • نام:سحر
  • نام خانوادگی :دولتشاهی
  • تاریخ تولد : 16 مهر 1358
  • همسر:رامبد جوان(همسر سابق)
  • تحصیلات :لیسانس ادبیات نمایشی و مترجمی زبان فرانسه
  • فعالیت :بازیگر
  • شروع فعالیت :1380

کودکی سحر دولتشاهی

سحر دولتشاهی متولد 16 مهر 1358 تهران بازیگرِ سینما ، تئاتر و تلویزیون ایران است. او فارغ التحصیل رشته های ادبیات نمایشی و مترجمی زبان فرانسه می باشد. مادرش نائیب رئیس فدراسیون شنا و پدرش مهندس و در تورهای دوچرخه سواریدر ایران و خارج از کشور فعال است. بیوگرافی سحردولتشاهی

شروع فعالیت سحر دولتشاهی

فعالیت خود را از اوخره دهه 70 با تئاترهای دانشجویی کارش را شروع کرد. شروع حرفه ای در تئانر هم در سال 79 و 80 بود که از همین عرصه به فیلم فرزند صبح در سال 1383 معرفی شد و اولین حضور سینمایی خود را تجربه کرد، سپس با سریال کتابفروشی هدهد مرضیه برومنددر سال 1386 نیز وارد قاب تلویزیون شد.

شهرت یافتن سحر دولتشاهی

بازی سحر دولتشاهی در سریال مسافران ساخته همسر سابقش رامبد جوان در سال 1388 با نقش ادم فضایی بسیار مورد پسند قرار گرفت و موجب شد خیلی زود به شهرت برسد. شروع فعالیت هنری وی با تئاتر بود که البته بازی در تئاتر موقعیت های خوبی پیش روی او گذاشت و او را با سینما و تلویزیون آشنا کرد و همچنین حضور در صحنه تئاتر بود که منجر به آشنایی او با رامبد جوان شد.

ازدواج سحر دولتشاهی

او در 27 اسفند 87 با رامبد جوان بازیگر و کارگردان تلویزیون و سینما ازدواج کرد. آشنایی آنها از تئاتر شکل گرفت، دولتشاهی می گوید :دوستان مشترک زیادی داشتیم و دورادور همدیگر را می شناختیم تا اینکه بالاخره وقتش رسید کم کم حواسمان بیشتر به هم جلب شد تا بالاخره کار به ازدواج کشید، رامبد بعد از اینکه به من پیشنهاد ازدواجداد، آمد با پدرم صحبت کرد. بعد هم خواستگاریانجام شد.

طلاق سحردولتشاهی از همسرش

طلاق آنها در سال 1393 در سکوت خبری انجام شد، تا مدت ها این جدایی از طرفین تایید نشد، سحر دولتشاهی همسر دوم رامبد جوان بود که هردومعتقد بودند نباید مردم وارد حریم خصوصی آنها بشوند ! سحر دولتشاهی که به دلیل جدایی از همسر سابقش رامبد جوان سال 93 را در تنهایی و البته پرکاری در عرصه بازیگری دنبال کرده در گفتگو یی درباره این تنهایی بیان می دارد:سال 93 در عین حال که سال شلوغی برایم بود در تنهایی لذت بخشی هم سپری شد نه فقط به عنوان بازیگر که در خیلی جهات هم رشد داشتم.

شغل دوم سحر دولتشاهی از زبان خودش

بازیگری از بچگی برایم جذاب بود اما واقعیتش این است که من ادبیات نمایشی خوانده ام و هنوز هم بخشی از دغدغه ام نوشتن است در دوران دانشجویی همان موقع که سر کلاس می نوشتم، از شاگردان خوب بودم یا وقتی ترجمه می کردم. خیلی غبطه می خورم اگر همچنان برای نوشتن وقت نگذارم. نوشتن همیشه پسِ ذهن من هست. نمی دانم باید زمانش برسد یا من زمانش را برسانم ! هنوز هم فکر می کنم یکی از شغل های ایده آلم نویسندگی است. سحر دولتشاهی بازیگر

فیلم شناسی سحر دولتشاهی

آثار تئاتر سحر دولتشاهی

  1. نیمروز خواب آلود (آیت نجفی) (1380)
  2. مرغ دریایی (آیت نجفی) (1380)
  3. قوی تر (سحر دولتشاهی و آیت نجفی) (1381)
  4. دوشیزه ژولی (آیت نجفی) (1381)
  5. زائر (حمید امجد) (1382)
  6. خبرهایی از تهران 2 (آیت نجفی) (1383)
  7. کلاغ و دوچرخه (آتیلا پسیانی) (1383)
  8. بی شیر و شکر (حمید امجد و سید مهرداد ضیایی) (1383)
  9. هی مرد گنده گریه نکن (جلال تهرانی) (1383)
  10. تجربه های اخیر (امیررضا کوهستانی) (1383)
  11. تلخ مثل عسل(آتیلا پسیانی) (1383)
  12. سیفون (آروند دشت آرای) (1384)
  13. بازگشت به خان نخست (آروند دشت آرای) (1384)
  14. تیغ و ماه (آتیلا پسیانی) (1385)
  15. زخمه بر رمل (آتیلا پسیانی) (1385)
  16. آناتو تیغ (آتیلا پسیانی) (1386)
  17. یک سمفونی ناکوک (آتیلا پسیانی) (1386)
  18. کشتی شیطان (آتیلا پسیانی) (1388)
  19. زنی از گذشته (محمد عاقبتی) (1390)
  20. پاورقی (احمد کچه چیان) (1390)
  21. دراکولا (ستاره پسیانی) (1390)
  22. جاده طولانی مارپیچ (رضا گوران) (1391)
  23. ترن (نیما دهقان) (1391)
  24. تن تن و راز قصر مونداس (آروند دشت آرای) (1391)
  25. خانه سربی (علی نرگس نژاد) (1392)
  26. ترانه های قدیمی (محمد رحمانیان) (1392)
  27. از بیت المقدس تا اریحا (بیتا الهیان) (1392)
  28. خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) (1393)
  29. دور همی زنان شکسپیر (بهاره رهنما) (1393)
  30. پرفورمنس خارش (امیر کنجانی) (1394)
  31. مرگ هوتن (یوسف باپیری) (1395)

خانم سحردولتشاهی

آثار سینمایی سحر دولتشاهی

  1. لابی (1395)
  2. ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا (1395)
  3. بارکد (1394)
  4. وارونگی (1394)
  5. دلم می خواد (1393)
  6. شکاف (1393)
  7. عصر یخبندان (1393)
  8. مستانه (1393)
  9. نیمرخ ها (1393)
  10. متروپل (1392)
  11. آسمان زرد کم عمق (1391)
  12. دونده زمین (1389)
  13. طلا و مس (1387)
  14. فرزند صبح (1387)
  15. وقتی همه خوابیم (1387)
  16. میم مثل مادر (1385)
  17. چهارشنبه سوری (1384)

صابر ابرو سحر دولتشاهی در تئاتر دراکولا

تله فیلم های سحر دولتشاهی

  1. فراموشی (مسعود مددی) (1386)
  2. اخراجی (مهدی کرمپور) (1386)
  3. یک اسم (بیژن میرباقری) (1388)
  4. گنجینهٔ شرق (کمال تبریزی) (1389)
  5. سوگ (مرتضی فرشباف) (1389)
  6. اکباتان، بلوک 9 (مجید توکلی) (1390)
  7. چند روز بیشتر (پریسا گرگین) (1392)
  8. دنیای بهتر (بهروز شعیبی) (1391)

سریال های سحر دولتشاهی

  1. کتابفروشی هدهد (مرضیه برومند) (1386)
  2. مسافران (رامبد جوان) (1388)
  3. نابرده رنج (علیرضا بذرافشان) (1388)
  4. توطئه فامیلی (رامبد جوان) (1389)
  5. آب پریا (مرضیه برومند) (1389)
  6. قلب یخی (فصل سوم) (سامان مقدم) (1391)شبکه خانگی
  7. شهرزاد (فصل دوم) (حسن فتحی) (1395)شبکه نمایش خانگی

دیگر آثار سحر دولشتاهی

  1. فیلم کوتاه برای همیشه (آرش کمالی سروستانی) (1386)
  2. مستند یادداشت های شهر شلوغ (بابک گودرزی نژاد) (1387) (گزارشگر)
  3. برنامهٔ رادیو 7 (منصور ضابطیان) (1389) (گویندهٔ متن)
  4. برنامهٔ تلویزیونی کتاب دا (سینا عطائیان) (1390) (راوی)
  5. برنامهٔ گپ (رامبد جوان) (1390) (مجری)
  6. مستند ابراهیم در آتش (کیوان علی محمدی و امید بنکدار) (1391)
  7. برنامهٔ عقاید یک آکتور سینما (منیژه حکمت) (1392) (مصاحبه کننده)

جوایز و افتخارات سحر دولتشاهی

بازی در فیلم طلا و مس به کارگردانی همایون اسعدیان در سال 1388 برایش کاندیداتوری جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن از چهاردهمین جشن خانه سینما را در پی داشته است. سحر دولتشاهی توانست در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای بازی در فیلم عصر یخبندان به دست بیاورد. برای سحر دولتشاهی سال 93 نقطه عطفی در کارنامه اش بود؛ او از یک طرف بعد از مدتها ایفای نقش مکمل در فیلمهای مختلف در سومین فیلم حسین فرحبخش یعنی “مستانه” نقش یک را ایفا کرد و از آن طرف با دو فیلم نسبتا خوب “شکاف” و “عصر یخبندان” به جشنواره سی و سوم آمد. در این بین “عصر یخبندان” علاوه بر مورد توجه مخاطبان قرار گرفتن، تایید هیات داوران را نیز به دنبال داشت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگری مکمل زن جشنواره را بخاطر ایفای نقش در “عصر یخبندان” به سحر دولتشاهی دادند.

نقش های متفاوت سحر دولتشاهی

بازیگران سریال مسافران (حمید لولایی، شقایق دهقان، رامبدجوان ، سحر دولتشاهی)مهناز افشار، محمدرضا فروتن، سحر دولتشاهی

سحر دولتشاهیبرنده سیمرغ بهترین بازیگر زن نقش مکمل جشنواره فجر امسال در گفت و گویی از 15 سال حضور در عرصه بازیگری و گرفتن اولین سیمرغ بلورینش می گوید.

سحر دولتشاهی از اواخر دهه 70 با تئاترهای دانشجویی کارش را آغاز کرد، بدون عجله و هیاهو و از اواسط دهه 80 با ایفای نقش های کوتاه پایش به سینما باز شد. در اواسط دهه 80 در سینما با حضور در آثار کارگردانانی چون بهرام بیضایی، اصغر فرهادی، همایون اسعدیان، بهرام توکلی و زنده یاد رسول ملاقلی پور نشان داد که حاضر است کم کار باشد، نقش های کوتاه بازی کند، اما به هر قیمتی جلوی دوربین نرود؛ مسیری که باید امیدوار باشیم حرکتش در آن همچنان ادامه داشته باشد. تلاش های دولتشاهی آن هم در سالی که حاشیه های زیادی را تحمل کرد، بالاخره در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر نتیجه داد. بازی های قابل تحسین او در دو فیلم «عصر یخبندان» و «شکاف» باعث شد اولین سیمرغ بلورین دوران بازیگری اش را برای «عصر یخبندان» به دست اورد. برخلاف خیلی ها، سحر دولتشاهی کاملا آهسته و پیوسته کارش را با اولین و شاید مهم ترین مدوم بازیگری یعنی تئاتر آغاز کرد. پس گفت و گو را هم با رجوع به همان ابتدای کارتان آغاز می کنیم. حضور در عرصه تئاتر چگونه رخ داد؟اول، این را بگویم که رشته تحصیلی ام مترجمی فرانسه و ادبیات نمایشی است، دانشگاه ما به این شکل بود که از همان ابتدا گرایشی را که می خواستیم، انتخاب می کردیم. استادهای بسیار خوبی در این رشته داشتم، خودم و آنها امید زیادی داشتیم که من روزی در بخش نوشتن، این حرفه را ادامه دهم، ولی همان سال ها بازیگری را با تئاترهای دانشجویی آغاز کردم. اولین کار حرفه ای ام در تئاتر هم کاری بود به نام «نیمروز خواب آلود» به کارگردانی آیت نجفی که در همان دوران دانشجویی کار کردم، عضویت در آن گروه برایم خیلی جالب بود. ما کار کارگاهی می کردیم، ساعت ها و روزهایی طولانی تمرین کردیم که نتیجه تلاشمان روی صحنه بردن متنی بود که فقط سه شب فرصت اجرایش را پیدا کردیم. بعد از آن بود که با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد کار کردم و دو کار روی صحنه بردیم که در آنها دستیاری هم می کردم. به این ترتیب از همان سال های 80، 79 کار حرفه ای را در تئاتر شروع کردم. حمایت سحر دولتشاهی از کودکان محک + عکس3گفتید استادهایتان می گفتند نویسنده شوید، بهتر است، چه انگیزه یا چه اتفاقی باعث شد که بازیگری را ترجیح دهید؟هنوزم معتقدم نوشتن خیلی متعالی است و فعالیت در این بخش جزو آرزوهایم باقی مانده، ولی به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که جنس توانایی ام در زمینه خلاقیت هنری به کارهای گروهی بیشتر می خورد، در حالی که نوشتن با توجه به ماهیتش تنهاطلبی بیشتری نیاز دارد. این یک بخش ماجراست، ولی بیشتر می خواهیم به آن جرقه اولیه برسیم؛ آن جرقه ای که وقتی زده شد، خانم دولتشاهی با خودش گفت من باید بازیگر شوم.خب من از دوران بچگی تماشاگر حرفه ای تئاتر بودم، یادم هست که وقتی هشت سالم بود با پدرم برای دیدن یک تئاتر به سالن چهارسو رفتیم. وقتی فضا تاریک شد،درست قبل از اینکه تئاتر آغاز شود، تپش قلبشدیدی گرفتم، نمی دانم چگونه می شود آن حس را توصیف کرد، ولی انگار احساس می کردم به این فضا تعلق دارم. هنوز هم که هنوز است، من از آن دسته تماشاگرانی هستم که دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب به شدت هیجان زده ام می کند؛ مثلا در بچگی همه تئاترهای کانون پرورش فکری در پارک لاله را دوبار دوبار می دیدم یا خاطرم هست 11، 12 سالم بود که پدرم فیلم «چریکه تارا» یا «مرگ یزدگرد» به کارگردانی آقای بیضایی را با کیفیت بسیار نازلی پیدا کرده بود، وقتی آن فیلم ها را دیدم، به قدری به هیجان آمدم که با خودم می گفتم آخرش من بازیگر می شوم. (می خندد) آن تئاتری را که هشت سالگی رفتید، به خاطر دارید؟خیلی دنبال کردم که ببینم چه بود، اتفاقا به آقای پسیانی گفتم که آقای خسروی یک اجرا از «باغ آلبالو»ی آنتوان چخوف در آن سال ها روی صحنه برده که فکر می کنم آن را دیده ام. آقای پسیانی گفت این تئاتر اجرا شده ولی آن سال ها در سالن چهارسو اجرا نشده، فعلا که کمی آدرس هایم اشتباه است. با این حال مطمئنم که کاری از چخوف بود. پدرم هم چون خیلی من را به تماشای تئاتر می برد، دقیقا یادش نیست کدام تئاتر، اثر ماندگاری روی من داشته، ولی خیالتان راحت، قطعا پیدایش می کنم. (می خندد) از پدرتان گفتید، شما را تئاتر می بردند و فیلم های خوب را حتی با کیفیت پایین پیدا می کردند و شما هم تماشایشان می کردید. زمانی که تصمیم گرفتید از قالب تماشاگر خارج شوید و بازیگری را به عنوان مسیر اصلی زندگیتان انتخاب کنید، موضع پدر یا کلی تر خانواده تان چه بود؟خانواده ما عموما در رشته هایی غیر از این، مثل شاخه های مهندسی و پزشکی تحصیلات دارند، زمانی که می خواستم از رشته مهندسی شیمی در دانشگاه انصراف بدهم و وارد این مسیر شوم، خانواده و پدرم تاکید داشتند شغلی را انتخاب کنم که بشود انتخابش کرد نه اینکه منتظر باشم تا برایش انتخابم کنند، ولی زمانی که عشق زیادم به کاری که انجام می دهم دیدند، حمایتم کردند. البته خدا را شکر در خانواده ای بزرگ شدم که تصاویر زیادی از کتاب خواندنآنها در ذهنم وجود دارد؛ خانواده ای که هنر را دوست دارند حتی با اینکه هنر راهی نیست که از آن پول درآورند. حالا که سیمرغ گرفته اید، آن نگاه مهربانانه و تاییدآمیز نهایی را از جانب خانواده تان می بینید؟خیلی چیزها آماده کرده بودم که اگر سیمرغ گرفتم، بگویم اما آن قدر استرسگرفتم که تمامش یادم رفت، با این حال اسم تک تک اعضای خانواده ام را گفتم؛ چرا که فقط بحث تشویق کردن هایشان نبود، آنها بزرگ ترین منتقدان من هم هستند. خواهر و برادرم آدم های با معلوماتی هستند و هروقت قرار است خانواده ام بیایند و کار جدیدی از من ببینند، به شدت هیجان زده می شود که نکند الان این یکی را نپسندند؛ مثلا این جوری نیست که پدرم برای هرکاری که بازی می کنم، بگوید:«به به دخترم چه کارهای خوبی کرده» بعضی وقت ها انتقادهای تند و تیزی به کارهایم دارد و سر بعضی کارها نشسته ایم و با هم ساعت های جدی بحث کرده ایم. گاهی وقت ها فکر می کنم پدرم باید منتقد سینمایی می شد. خانواده ام همیشه نگرانی های خاص خودشان را داشته اند ولی این باعث نشده که لحظه ای دست از حمایت من بکشند. حالا هم که خدا را شکر همه چیز بهتر هم شده. (می خندد) کدام تجربه تان در تئاتر بود که از آن به بعد در خودتان احساس کردید که «نه واقعا کاری که دارم انجام می دهم بازیگریست»؟الان که فکر می کنم حقیقتش همه کارهای صحنه ای ام را دوست دارم. هرشب اجرای تئاتر با توجه به رو در رویی مستقیم با تماشاگر تجربه جدید و متفاوتی است ولی کاری که خیلی دلم برایش تنگ می شود و بارها به کارگردانش گفته ام که دوست دارم می شد هرچند سال یک بار دوباره آن را بازی کنم «تجربه های اخیر» به کارگردانی محمدرضا کوهستانی است. فضای کار به گونه ای بود که هر بار به آن فکر می کنم، احساس متفاوتی درخصوص آن دارم، مثل فیلم هایی است که هر چند وقت یکبار دوباره آنها را می بینی و احساس می کنی چیز جدیدی در آنها کشف کرده ای. از این نظر «تجربه های اخیر» خیلی برایم عزیز است ولی خوشحالم که کارنامه کاری ام در تئاتر به گونه ای است که می توانم تمام قد پشت همه کارهایی که انجام داده ام بایستم. اولین باری را که جلوی دوربین قرار گرفتید، به خاطر دارید؟دقیقا. پلانی بود که من و خانم هدیه تهرانیدر «فرزند صبح» مقابل هم بودیم. اولین بار بود که دوربین 35 میلی متر می دیدم، بوقش را که شنیدم، این قدر ترسیدم که با خودم گفتم:«خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه» فشار زیادی تحمل کردم؛ چون برای اولین بار با دنیایی از بازیگری آشنا شدم که ادبیات خاص خودش را داشت و با آنچه تا آن زمان تجربه کرده بودم، متفاوت بود. یادم هست که چقدر خانم تهرانی در آن کار پارتنر خوبی برای من بود و چقدر صادقانه و مهربانانه هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد. حضور او در اولین تجربه سینمایی ام آرامش خیلی زیادی به من داد. آن ترسی که در اولین تجربه جلوی دوربین داشتید از کدام فیلم به بعد از بین رفت؟هیچ وقت از بین نرفت. من هنوزم هر فیلمنامه ای که می خوانم و برای حضور در آن قرارداد می بندم، آن استرس را با خود دارم، فقط با این تفاوت که الان این استرس با آگاهی و دانش همراه شده است که کنترل کردنش را برایم ساده تر کرده. شما حساب کنید من هنوز هم برای دیدن تئاتر، همان هیجان کودکی را دارم. بازی کردن که جای خودش را دارد. از آن انتخاب شدن هایی که غافلگیرتان کرد و خیلی دوستش داشتید، یکی را تعریف کنید.خب خیلی از انتخاب ها غافلگیرم کرد. حتی خیلی از آنها که در نهایت به دلایل مختلف امکان همکاری پیدا نکردیم. ولی از آنها که کاملا یادم هست، انتخابم برای بازی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» به کارگردانی بهرام توکلی بود و فکر می کنم آقای ملکان هم من را برای بازی در آن نقش پیشنهاد کردند. خب من خیلی دوست داشتم با آقای توکلی همکاری داشته باشم، خیلی زیاد. دیدن فیلم های آقای توکلی همیشه از علاقه مندی های من بوده و هست. به همین خاطر وقتی برای این فیلم به من زنگ زدند، خیلی خوشحال شدم، مدتی هم بود که از سینما دور بودم، هیجان من از حضور در این کار خیلی زیاد بود؛ آن قدر زیاد که بلافاصله بعد از آن تماس، زنگ زدم به ترانه علیدوستیو با ذوق و شوق هیجانم را با او تقسیم کردم. مسائل مالی چقدر در انتخاب های شما موثر است؟ مثلا اگر پیشنهادی شود که از نظر کیفیت شاید خیلی نظر خانم دولتشاهی را جلب نکند ولی به لحاظ مالی کاملا مقرون به صرفه باشد، قبول می کنید؟راستش من تا امروز کاری نکرده ام که پول خیلی عجیب و غریب بابتش بگیرم (می خندد) و از طرفی هم به خوب زندگی کردن اعتقاد دارم. ولی همیشه سعی کرده ام استانداردهایی را که برای کار کردن در نظر گرفته ام، رعایت کنم چون کاری که دوست نداشته باشم به شدت از لحاظ روحی به من فشار وارد می کند و دوست ندارم به خاطر پول این فشار را تحمل کنم. بالعکس این چطور؟ یعنی مثلا پول خیلی خوبی به شما ندهند، ولی بدانید نتیجه کار برایتان خوب خواهدبود.تاحالا خیلی انتخاب های این مدلی داشته ام؛ انتخاب هایی که حال و هوای رفاقتی تری داشته اند یا شرایط پروژه به گونه ای بوده که از لحاظ مالی چندان نمی توانسته تامین کننده سقف معمول دستمزدم باشد ولی با این حال چون کار را دوست داشتم، حاضر شدم در مورد مساله مالی سختگیری نکنم. هرچند کی بدش می آید که هم کار خوب بکند و هم دستمزد خوبی بگیرد. البته منظورم رقم های نجومی نیست. همان حد استاندارد را هم بدهند ما راضی هستیم (می خندد). راستش دوست ندارم از فیلمنامه ای خوشم بیاید، ولی بگویند پول ندارم، همیشه امیدوارم پول به آن پروژه هایی برسد که با سلیقه من جور است، ولی تا به حال خیلی این جوری نبوده. از آن دسته بازیگرانی هستید که اعتبار کارنامه کاریتان بیشتر به کارهایی بر می گردد که نقش مکمل بوده اید. حتی اولین سیمرغ تان را هم برای یک نقش مکمل گرفتید. به این اعتقاد دارید که اصولا در سینما چه در ایران و چه در جهان بازیگرهایی هستند که برای نقش های اصلی ساخته شده اند و بازیگرانی هم هستند که خوراکشان درخشیدن در نقش های مکمل است.من معتقدم اندازه نقش نمی تواند بازیگر خوب را محدود کند. ولی خب کارنامه کاری من به گفته شما پر از نقش های مکمل است، پس بنابراین تا زمانی که تعداد نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملی که بازی کرده ام، نشود نمی توانم درخصوص حرفی که می زنید، قضاوت درستی کنم؛ مثلا فیلم «ماراتن زمین» به کارگردانی کمال تبریزی که چهار سال پیش آن را بازی کردم، هنوز دیده نشده و اولین فیلمی که به عنوان نقش اصلی دیده شدم «مستانه» بود و امیدوارم فیلم «نیم رخ ها» به کارگردانی آقای ایرج کریمی که به تازگی در آن بازی کردم هم به خوبی دیده شود و نظرها را درخصوص آن بشنوم. کم کم وقتی اندازه نقش های اصلی ام به اندازه نقش های مکملم شود، می توانم این قضاوت را داشته باشم که در کدام زمینه موفق ترم، ولی طبق همان حرفی که زدم اگر بازیگری کارش را بلد باشد از پس هر اندازه نقشی بر می آید. از خیلی ها شنیدم پشت دوربین از آن دسته بازیگرانی هستید که شوخ و پرانرژی اند. با توجه به اینکه به هر حال در زندگی روزمره هر آدمی مشکلات و منحنی های خاصی وجود دارد، زمانی که قرار است جلوی دوربین یا روی صحنه بروید، چقدر همه مشکلات را پشت در لوکیشن می گذارید و بعد وارد کارتان می شوید؟ اصلا به این روش اعتقاد دارید؟خیلی خوشحالم که پشت سرم حرف های خوبی زده می شود. به نظر همه سرمایه یک بازیگر، دردها و لحظات شیرینی است که تجربه کرده، اگر قرار باشد سر فیلمی سکانسی را بازی کنم و از تجربیات شخصی و زندگی ام وام نگیرم، خیلی تنگدستم. هیچ وقت رابطه زندگی خودم را با زندگی نقش قاطی نمی کنم. بنابراین هیچ وقت چیزی از خودم را پشت در نمی گذارم. به نظرتان «عصر یخبندان» همان فیلمی بود که حقتان بود برایش سیمرغ بگیرید؟ یا بهتر بگوییم خودتان چنین احساسی برای سیمرغی که گرفتید، دارید؟واقعا نمی توانم بگویم حق من بود سیمرغ بگیرم یا دوستان دیگرم که نامزده شده بودند، ولی می توانم با اطمینان بگویم که برای این فیلم خیلی زحمت کشیدم. تک تک عوامل از بازیگران و کارگردان انرژی بسیار خوبی به من دادند و کمک های زیادی برای بهترشدن نقش کردند. نقشی که در «عصر یخبندان» بازی کردم ریسک بسیار بزرگی برای من بود، چون با یک اشتباه کوچک نقش می توانست تبدیل به یک تیپ کلیشه ای شود، اما خوشبختانه همه چیز دست به دست هم داد تا این تلاش گروهی ثمربخش باشد. با توجه به اینکه نقش های امسالتان در «عصر یخبندان» و «شکاف» مملو از اکت های حسی بیرونی و لحظات پرتنش فراوان بود، شاید جالب باشد برایمان بگویید سخت ترین لحظاتی که در این دو فیلم تجربه کردید، کجا بود؟خب «شکاف» واقعا یک پیچ مهم در بازیگری ام بود و سکانس پایانی فیلم واقعا تمام ابعاد زندگی ام را تحت الشعاع قرار داد. شخصا برایم تجربه بسیار عیجبی بود. اما در مورد نقشم در عصر یخبندان این نکته جالب است که وقتی اولین بار فیلمنامه را خواندم،خودم این شخصیت را پیدا نمی کردم و خیلی دوستش نداشتم، خب مطمئن بودم با این ذهنیت و نگاه نمی توانم نقش را درست بازی کنم، چون من حتما باید نقشی را که بازی می کنم، دوست داشته باشم و بغلش کنم. چی شد که توانستید نقش را بغل کنید؟دلم برایش سوخت و دیدم عسلبرای بقایش چه ماسک های مختلفی زده و چقدر از واقعیتی که دارد فرار کرده. البته در پیداکردن خیلی از ریزه کاری های این شخصیت، آقای کیایی به من کمک کردند. و بالاخره سوال آخر، سال 93 تمام شد و وارد سال 94 می شویم. خانم دولتشاهی سال 93 را برای خودش چگونه تعریف می کند و دوست دارد سال 94 چگونه برایش تعریف شود؟سال 93 در عین حال که سال شلوغی برایم بود در تنهایی لذت بخشی هم سپری شد. نه فقط به عنوان یک بازیگر، بلکه در خیلی جهات رشد خوبی داشتم، سال 93 غم شیرینی برایم داشت و یک رهایی جالبی برایم بود. برای سال 94 و همه سال هایی که می آیند هم امیدوارم مهر بیشتری وجود داشته باشد هم از طرف من نسبت به اطرافیانم و هم از طرف آنها نسبت به من. دوست دارم حال مردم کشورم خوب باشد، آرزوهای خیلی خوبی برایشان دارم، خصوصا در دورانی که احساس می کنم کمی بیش از حد طبیعی دلمردگی و ناراحتی در آنها وجود دارد، خیلی دوست دارم خیابان های کشور همیشه پر از مردم سالم و سرحال و خندان باشد. خط قرمزی به نام حریم خصوصی که نباید حتی نزدیک آن شدیکی زمانی بازیگر یا هر شخص دیگری اطلاعات بخشی از زندگی خصوصی اش را در مصاحبه ها یا روابط اجتماعی اش به شکل عمومی در اختیار مخاطبان قرار می دهد. من هم {متاسفانه} در مقطعی این کار را کردم. خب بعد از اینکه این اطلاعات را دارید، مخاطب پیگیر آن بخش زندگی خصوصی شما می شود، این مساله را کاملا درک می کنم، ولی گاهی مسائلی پیش می آید و طی آن سوالاتی از شما می شود که با تمام احترامی که برای پرسش کننده اش قائل می شود اما جواب دادن به آن سوال ها باعث می شود پای افراد ذینفع دیگری غیر از خود شخص هم به میان بیاد از اینجا به بعد ماجرا اصلا قشنگ نیست.